( کرفاءة ) کرفاءة. [ ک َ ف َ ءَ ] ( ع مص ) کفک برآوردن دیگ از جوشش. || افزون شدن موی و جز آن و برهم نشستن. || درآمیختن قوم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).کرفاءة. [ ک َ ف َ ءَ ] ( ع اِمص ) ضخامت و کثرت. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گل درهم پیچیده سخت و بازنشده. ( ناظم الاطباء ).