کرشیدن

لغت نامه دهخدا

کرشیدن. [ ک َ رَ دَ / ک َ دَ ] ( مص ) کرسیدن. کریسیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). فریب دادن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). فریفتن. ( ناظم الاطباء ). || آدم بازی دادن. ( برهان ). کسی را بازی دادن. ( ناظم الاطباء ). || چاپلوسی کردن. || فروتنی کردن. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کرسیدن و کریسیدن ، کرش شود.

فرهنگ معین

(کِ دَ ) (مص م . ) ۱ - فروتنی کردن . ۲ - فریفتن . ۳ - چاپلوسی کردن .

فرهنگ عمید

۱. چاپلوسی کردن.
۲. فروتنی کردن.
۳. فریب دادن.

پیشنهاد کاربران

بپرس