کرشمه ناک. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) با کرشمه و ناز : معشوقه ای داشت موزون و کرشمه ناک. ( سندبادنامه ص 102 ).نیست توجهش بکس تا چه ادای زشت شدباعث سرگرانی شوق کرشمه ناک ما.طالب آملی ( از آنندراج ).