کرشمه سنج. [ ک ِ رِ م َ / م ِ س َ ] ( نف مرکب ) آنکه کرشمه معشوقان و دیگران سنجد. هدف کرشمه. ( فرهنگ فارسی معین ) : به صوفیانه ادایی که سر زد از لب ما کرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه کرشم. ( معشوقان و دیگران ) را سنجد هدف کرشمه : [ بصوفیانه ادائی که سر زد از لب ما کرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم ] . ( طالب آملی )