کرشمه ریز. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) کرشمه دار. که ناز و کرشمه به کار آرد. کرشمه ریزنده. کرشمه باز. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرشمه باز شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه کرشمه کند معشوقی که غمزه آرد : [ داری تو کرشمه باز سر مست سر رشت. هجر و وصل در دست ] . ( ابوالفیض فیاضی )