کرشمه باز. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) آنکه کرشمه کند. معشوقی که غمزه آرد. ( فرهنگ فارسی معین ). بکاربرنده ناز و کرشمه : داری تو کرشمه باز سرمست سررشته هجر و وصل در دست.
ابوالفیض فیاضی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه کرشمه کند معشوقی که غمزه آرد : [ داری تو کرشمه باز سر مست سر رشت. هجر و وصل در دست ] . ( ابوالفیض فیاضی )