کرشفت
لغت نامه دهخدا
کرشفة. [ ک َ ش َ ف َ / ک ِ ش ِ ف َ ] ( ع اِ ) زمین درشت. کِرشافة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زمین درشت و سخت غیر مزروع. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
کَرشِفت یا کرشفت مرغ، نام یک پرنده اسطوره ای در اساطیر ایران است. کرشفت در بندهش مرغی معرفی شده است که سخن گفتن می داند. بر اساس این روایت، کرشفت پرنده ای بود که دین به ورجم کرد بُرد و آیین مزدیسنی را در آنجا رواج بخشید تا اوستا را به زبان مرغ بخوانند.
... [مشاهده متن کامل]
بنا به این روایت، کرشفت همتای سیمرغ، سرور همهٔ مرغان است. از کرشفت در فرگرد ( فصل ) دوم وندیداد، فقره ۴۲، با نام کرشیپتر یاد شده و نمودهای آن کمابیش همانند آله یا عقاب معرفی شده است.
کرشفت در مفهوم اوستایی واژه کرشیپتر به معنای «سیاه بال» است. آن هم از - karši به معنی سیاه و ptar - به معنای بال گرفته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
بنا به این روایت، کرشفت همتای سیمرغ، سرور همهٔ مرغان است. از کرشفت در فرگرد ( فصل ) دوم وندیداد، فقره ۴۲، با نام کرشیپتر یاد شده و نمودهای آن کمابیش همانند آله یا عقاب معرفی شده است.
کرشفت در مفهوم اوستایی واژه کرشیپتر به معنای «سیاه بال» است. آن هم از - karši به معنی سیاه و ptar - به معنای بال گرفته شده است.
کَرشِفت، کَرشیپتَر - واژه اوستایی ( kăršiptar )
نام پرنده ای اساطیری -
گونه ای از شاهین ( عُقاب ) که دارای بال های سیاه و چَنگال های تیز و نیرومند است و برای همین هم هست به " آله" زبانزد گشته است!
... [مشاهده متن کامل]
( ( آله: دارای نیروی وَرجاوَندی خدایی و فرمانروایی ) )
پرنده کَرشِفت، نماد ایران هست و در پرچم های هخامنشیان به چشم می خورد و نمونه های پُرآوزه آن:
پرچم هخامنشی بُرنزی کشف شده در بخش ( منطقه ) شَهداد کرمان
دِرَفش شهباز یا دِرَفش کوروش بزرگ در کاشی های تخت جمشید ( پرسپولیس )
پرچم اسطوره ای دِرَفش بنفش کاویانی کاوه آهنگر
کَرش ( کَرشی ) : سیاه، تیره، مشکی -
فرازمینی، ماورایی، گَرزمانی، کاریزمایی!
فت ( پتَر ) : تیزرو، تندرو، بادپا، رَهوار -
نیرومند، قوی، مقتدر، مدیر، کاریزما! -
پیروز، مؤفق - جنگجو، جنگاوَر، شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان، سورِن!
معنی: شاهین ( عربی: عُقاب ) ، چَرخ یا باز شِکاری، صَقر، شَهباز، آله -
پرنده تیره تیزرو، پرنده نیرومند سیاه -
دارای فَرّ ایزدی، جنگجوی کاریزما دار، پهلوان فرازمینی
برپایه وَندیداد، فرگرد2، بند42 و همچنین بُندَهِش، بخش9، بند154:
کَرشِفت ( کَرشیپتَر ) ، نام پرنده ( مرغی ) اساطیری که دارای فَرّ ایزدی است و سخن گفتن می دانست و توانست با چشمان تیزبین خود جای جمشید را پیدا کند و آورنده دین مَزدَیَسنا ( زرتشتی ) به وَرِجَمکَرد هست!
( ( گفته می شود چشمان عقاب از مغز او بزرگ تر است و توانایی هشت برابر دید انسان را داراست و توانایی شناسایی رنگ های یک سنجاب از فاصله سه کیلومتری را داراست! ) )
در مینوی خرد، پرسش60، بند9:
کَرشِفت، سَروَر مرغان چِهرآب ( چَخروای ) نامیده شده است!
بند42: ای دادارِ ( اوستایی:داتار ) جهانِ استومند ( زمینی ) ، ای اَشون ( اَشوان، یکی از نام های خدا، راستی و نیکی )
چه کسی، دین مزداپرستی را بدان جا یا بدان ورجمکرد برد؟
آنگاه اهورامزدا پاسخ داد:
ای سِپَنتمان زرتشت، پرنده ( مرغِ ) کَرشِفت!
( ( آن را با پرنده های زیر همسان ندانید:
1. سیمرغ:
اوستایی: mărəyo. saĕnă
مرغِ سی ( سیمرغ ) ، سیرَنگ ، آمروش!
2. عَنقا:
پارسی پهلوی و اوستا: اَشتَرکا
در اساطیر ایران و مصر:
ققنوس ( معرب: کوکنوس ) یا فونیکس ( phoenix ) -
پرنده ای تنها و بدون همدم ( جفت ) که پس از هزار سال ( در اساطیر ایران ) یا پس از پانصدسال ( در اساطیر مصر و یونان ) زندگی می کند و هنگامی که به پایان زندگی اش می رسد هیزم ( هیمه ) گردآوری می کند و خود را می سوزاند و از خاکستر آن قُقنوسی جوان پدید می آید!
امروزه: شتر مرغ، هر چند در افسانه ها عَنقا مرغی است شبیه به سیمرغ، در منقارهای آن سوراخ هایی وجود دارد که آواز بلندی می سازد
3. وارَغنَه ( وِرِثرَغنَه ) : اوستایی: vărəyna
کلاغ، زاغ، زَغَن
کلاغ درجه نخست مهرپرستی و نشانه پیام آوری است!
4. دال: کَرکَس ( اوستا: کَهرَکاس ) یا لاشخور یا پرنده مُرده خوار
5. هُما ( چَمروش ) : اوستایی: هامو تَخمه ) )
نام پرنده ای اساطیری -
گونه ای از شاهین ( عُقاب ) که دارای بال های سیاه و چَنگال های تیز و نیرومند است و برای همین هم هست به " آله" زبانزد گشته است!
... [مشاهده متن کامل]
( ( آله: دارای نیروی وَرجاوَندی خدایی و فرمانروایی ) )
پرنده کَرشِفت، نماد ایران هست و در پرچم های هخامنشیان به چشم می خورد و نمونه های پُرآوزه آن:
پرچم هخامنشی بُرنزی کشف شده در بخش ( منطقه ) شَهداد کرمان
دِرَفش شهباز یا دِرَفش کوروش بزرگ در کاشی های تخت جمشید ( پرسپولیس )
پرچم اسطوره ای دِرَفش بنفش کاویانی کاوه آهنگر
کَرش ( کَرشی ) : سیاه، تیره، مشکی -
فرازمینی، ماورایی، گَرزمانی، کاریزمایی!
فت ( پتَر ) : تیزرو، تندرو، بادپا، رَهوار -
نیرومند، قوی، مقتدر، مدیر، کاریزما! -
پیروز، مؤفق - جنگجو، جنگاوَر، شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان، سورِن!
معنی: شاهین ( عربی: عُقاب ) ، چَرخ یا باز شِکاری، صَقر، شَهباز، آله -
پرنده تیره تیزرو، پرنده نیرومند سیاه -
دارای فَرّ ایزدی، جنگجوی کاریزما دار، پهلوان فرازمینی
برپایه وَندیداد، فرگرد2، بند42 و همچنین بُندَهِش، بخش9، بند154:
کَرشِفت ( کَرشیپتَر ) ، نام پرنده ( مرغی ) اساطیری که دارای فَرّ ایزدی است و سخن گفتن می دانست و توانست با چشمان تیزبین خود جای جمشید را پیدا کند و آورنده دین مَزدَیَسنا ( زرتشتی ) به وَرِجَمکَرد هست!
( ( گفته می شود چشمان عقاب از مغز او بزرگ تر است و توانایی هشت برابر دید انسان را داراست و توانایی شناسایی رنگ های یک سنجاب از فاصله سه کیلومتری را داراست! ) )
در مینوی خرد، پرسش60، بند9:
کَرشِفت، سَروَر مرغان چِهرآب ( چَخروای ) نامیده شده است!
بند42: ای دادارِ ( اوستایی:داتار ) جهانِ استومند ( زمینی ) ، ای اَشون ( اَشوان، یکی از نام های خدا، راستی و نیکی )
چه کسی، دین مزداپرستی را بدان جا یا بدان ورجمکرد برد؟
آنگاه اهورامزدا پاسخ داد:
ای سِپَنتمان زرتشت، پرنده ( مرغِ ) کَرشِفت!
( ( آن را با پرنده های زیر همسان ندانید:
1. سیمرغ:
اوستایی: mărəyo. saĕnă
مرغِ سی ( سیمرغ ) ، سیرَنگ ، آمروش!
2. عَنقا:
پارسی پهلوی و اوستا: اَشتَرکا
در اساطیر ایران و مصر:
ققنوس ( معرب: کوکنوس ) یا فونیکس ( phoenix ) -
پرنده ای تنها و بدون همدم ( جفت ) که پس از هزار سال ( در اساطیر ایران ) یا پس از پانصدسال ( در اساطیر مصر و یونان ) زندگی می کند و هنگامی که به پایان زندگی اش می رسد هیزم ( هیمه ) گردآوری می کند و خود را می سوزاند و از خاکستر آن قُقنوسی جوان پدید می آید!
امروزه: شتر مرغ، هر چند در افسانه ها عَنقا مرغی است شبیه به سیمرغ، در منقارهای آن سوراخ هایی وجود دارد که آواز بلندی می سازد
3. وارَغنَه ( وِرِثرَغنَه ) : اوستایی: vărəyna
کلاغ، زاغ، زَغَن
کلاغ درجه نخست مهرپرستی و نشانه پیام آوری است!
4. دال: کَرکَس ( اوستا: کَهرَکاس ) یا لاشخور یا پرنده مُرده خوار
5. هُما ( چَمروش ) : اوستایی: هامو تَخمه ) )
همچنین نام پرنده ای است اساطیری