کرسنه


معنی انگلیسی:
bitter vetch

لغت نامه دهخدا

( کرسنة ) کرسنة. [ ک َ س َ ن َ / ن ِ ] ( معرب ، اِ ) کرشنه. گیاهی که دانه اش را گاودانه گویند. مأخوذ از فارسی است. ( ناظم الاطباء ). درختی است خرد که دانه اش را گاودانه خوانند وآن در غلاف باشد مدور قریب به قدر نخود و تیره رنگ و مایل به سرخی و از تلخی و تندی غیرمأکول است. ( از منتهی الارب ). و رجوع به کرشنه شود. || نام غله ای است تیره رنگ و طعم آن مابین ماش و عدس باشد. آن را مقشر کرده به گاو دهند، گاو را چاق و فربه کند و به یونانی ارونس خوانند و باشین هم بنظر آمده است ،یعنی کرشنه. ( از برهان ). غله ای است که طعم آن میان ماش و عدس بود و رنگش به تیرگی زند چون آن را مقشر کنند و به گاو دهند گاو را به غایت فربه سازد و در فربه کردن گاو هیچ چیز مانند آن نباشد و در بیضا و دیگر گرمسیرات شیراز بسیار بکارند و آن را کسنک نیز خوانند. ( جهانگیری ). دانه ای است همچون ملک. ( ذخیره خوارزمشاهی ). دانه ای است که در هیأت به ملک ماند و خردتر از اوست و او را اضلاع بود و رنگ او اغبر بود و به زردی مایل باشد. مزه او به مزه ماش ماند و چون پوست از او بیرون کنند مغز او زرد بیرون آید که به سرخی زند و در نواحی مغرب او را گاو خورد و به یونانی او را دویس گویند وزدین هم گفته اند. ( ترجمه صیدنه ). اسم عجمی نوعی از جلبان است که به فارسی گاودانه و به عربی حب البقر گویند. ( تحفه ). رجوع به کرشنه شود.
کرسنه. [ ک ِ رِ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) چرکی را گویند که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). و با وجود آنکه قاف در زبان پارسی نیامده ، عوام شیراز کرسنه را به قاف بدل کرده قرسنه گویند. ( جهانگیری ) ( از انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) چرک ریم .

فرهنگ عمید

دانه ای شبیه ماش با طعمی تلخ که خوراک چهارپایان و پرندگان است، گاودانه، کسنک.

پیشنهاد کاربران

بپرس