نه نان حنطه به کرسان نه آب گرم به خنب
نه گوشت در رمه دارم نه آرد در کندو.
نزاری.
ببیند سال قحط سخت درویش و توانگر راهم از گندم تهی کندوک و هم خالی ز نان کرسان.
نزاری ( از جهانگیری ).
کرسان. [ ک ِ ] ( اِ ) به لغت هندی مزارع و زراعت کننده را گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مصحح برهان نوشته که کرسان لفظ هندی بمعنی کشاورز است که آن را کسان نیز گویند و آن مرادف و مشتق است از لفظ سنسکریت که کِرشِمان باشد بمعنی خداوند زراعت چه کرش بمعنی زراعت و کشتگاری آمده و مان بمعنی خداوند است. ( انجمن آرا ) .