کرزیم

لغت نامه دهخدا

کرزیم.[ ک ِ ] ( ع اِ ) تبر. || بلیه سخت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سختی روزگار. ( مهذب الاسماء ). ج ، کَرازیم. ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

تبر . یا بلیه سخت

پیشنهاد کاربران

بپرس