منبع عکس. فرهنگ فارسی عمید
پیوستن کاری ؛ کردن آن :
منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار.
فردوسی.
به سه نوع میشه این فعل رو آورد:
۱ . خود فعل معنی کردن رو داشته باشه مثلا believe که میشه باور کردن
۲. با فعل make مثلا make someone happy یعنی کسی رو خوشحال کردن
۳. با فعل get مثلا have you ever get your face painted یعنی تا حالا صورتت رو نقاشی کردی؟
واژه کردن
معادل ابجد 274
تعداد حروف 4
تلفظ [kardan]
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: kartan]
مختصات ( کَ دَ ) ( مص م . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
[ کردن: کشتن ] کاری سنگین و شاقه کنیدن.
نمونه:
۱ - یک سیلی کرکی در گوشش بزن تا از گوش کر شود: یک سیلی محکم در گوشش بزن تا از گوش سنگین شود.
کَر : محکم و قائم. || سنگین.
بیکران: نا انجامان. لایتناهی.
... [مشاهده متن کامل]
کرانه: افق.
پس از این مینا ها از کران تا به کران بمینان: پس از این معنا ها از افق تا به افق معنا کن.
یعنی بسیار معنی دارد تنها مینا های بایشی ( لازمی ) را می نبیسم.
[ کردن: کِشتن ] تخم و بذر پاش دادن. کاری که به گردش باشد.
[ کاردن، کاریدن: کاشتن ] شاندن، ماندن. کاری که ایستاده باشد مانند: ( درخت شاندن و بته شاندن ) .
اینها باید با همه مشتقات آموخته شوند. و درست گردان شوند.
... [مشاهده متن کامل]
نمونه ای نخست:
می کُنم و کردم [ نادرست ]
می کُنم و کُنستم [ درست. ]
نمونه ای دوم.
می کَرم و کردم [ نادرست ]
می کَرَم و کِشتم [ درست ]
پس:
[ کِشت و کَر ] است و [ کُنِست و کُن ] است مانند [ گفت و گو] و [جست و جو. ].
پیشنهادِ واژه: " کَرآختن:karāxtan/کَرآزاندن:karāzandan"
به جایِ واژگانِ " to funktion ، to operate " از زبانهایِ رُمَنیک و " betaetigen، funktionieren " از زبانِ آلمانی، واژه یِ " کرآختن/کرآزاندن" را پیشنهاد می کنم.
... [مشاهده متن کامل]
نکته 1:
" کرآختن" برآمده از " کَر:kar" از زبانِ اوستایی به همراه کارواژه یِ " آختن" است.
ما " کَر" را به همراهِ پسوندِ " دَن"، به ریختِ" کَردن" نیز داریم. همانگونه که " دا" از زبانِ اوستایی هم به ریختِ " دادن" و هم به ریختِ " داختن = دا. آختن" در واژه یِ" پَرداختن" درآمده است، بهمچنین " کَر" از زبانِ اوستایی نیز می تواند به ریختِ " کَردن" و " کَرآختن" دربیاید.
نکته 2:
بُنِ کُنونیِ " کرآختن"، " کَرآز" می باشد؛چراکه بُنِ کُنونیِ " آختن"، " آز" می باشد.
حالتِ سببی ( Kausativ ) / گذرایِ " کرآختَن" ، " کَرآزاندن" با بُنِ کُنونیِ " کَرآزان" می باشد.
از همین " کَرآزاندن" می توان واژگانی همچون " کرآزانه" و " کرآزانِش" را بیرون بکشیم ( بمانندِ " رایانه/رایانِش ) .
نکته 3:
ما می توانیم پیشوندهایی همچون " فَر، پَر، هم، بَر و. . . " را با کارواژه هایی همچون " کرآختن/کرآزاندن" همراه سازیم و نوواژگانی را بسازیم.
پَسگَشت:
ستونِ 444 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ باستان" ( کریستین بارتولومه )
گرفتن
کردن :
نوان پیش آتش نیایش گرفت
جهان آفرین را ستایش گرفت.
فردوسی.
ببوسید رستهم تخت ای شگفت
جهان آفرین را ستایش گرفت.
فردوسی.
خوی گرفته لاله سیرابش از تف نبید
خیره گشته نرگس موژانش از خواب و خمار.
... [مشاهده متن کامل]
فرخی.
چون پیل عبدالمطلب را بدید به زانو اندرآمد و عبدالمطلب را سجده بگرفت. ( تاریخ سیستان ) .
به بوسه نشان کرد مر خاک را
گرفت آفرین خسرو پاک را.
اسدی.
پس شکم و عضله های برابر آن آماس گرفت و سوراخ شد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) .
با بدان آن به که کم گیری ستیز.
سعدی.
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر.
حافظ.
و آن لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت.
حافظ.
اگر با برادر مخالفت نگرفتی و بساختی و بر فرمان پدر کار کردی [ بوالعسکر ] هیچ چیز از نعمت از وی دریغ نبودی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ) .
ساختن
کردن :
مر او را بگفت این سخن دربدر
که دشمن چه سازد همی با پسر.
فردوسی.
نسازم جز از خوبی و راستی
نه اندیشم از کژّی و کاستی.
فردوسی.
دلاور بدو گفت اگر بخردی
کسی بی بهانه نسازد بدی.
... [مشاهده متن کامل]
فردوسی.
بر چنبر جهان گذرم بود پیش ازین
تن چون رسن نزار و پر از خم بساختم.
مجیر بیلقانی.
داد لبش چون نمک بوی بنفشه بصبح
بر نمکش ساختم مردم دیده کباب.
خاقانی.
پیش خواند و بمن سپرد بناز
گفت برخیز و هرچه خواهی ساز.
نظامی.
و رجوع به ترکیبات ساختن در همین ماده شود.
The Night is Still YoungDon’t forget to cast your votes for this year’s Prom Royalty 👑Purchase the “Tuxedo” Frame or Bubble or “Best Dressed” Frame or Bubble to be eligible to vote
... [مشاهده متن کامل]
Enter the Plato ID of the player you would like to nominate in your Profile bio
Players who cast a vote will receive 1 of 2 Prom keepsakes at random
The 2 Players with the most votes by February 13th 12PM PDT will win super - exclusive prizes made just for Prom Royalty
🕺 Make sure to save a dance for your special someone. 💃
گاهی درمفهوم آفریدن وبوجودآوردن است مانند:فضل خدای راکه تواند شمارکرد یاکیست ان که شکر یکی از هزارکرد؛؛؛بر افریدوبحرودرختان و آدمی خورشید وماه وانجم ولیل ونهار کرد
درود ُسپاس
کردن، به معنای انجام دادن است که دیسه دیگری از کارواژه کاشتن یا کاریدن می باشد به چم نهادن تخم و برز ( =بذر ) درون زمین.
کردن به معنای نزدیکی و جماع نیز سویه و رویکرد دیگری ست از کاشتن
... [مشاهده متن کامل]
همان سان که تخم در شیار زمین ( =کوز ) کاشته می شود؛ کِشت نطفه ( تخم ) نیز در شکاف رحم یا زمینِ رحم توسط اندام کارنده نر انجام می گیرد که یادآور عمل �کاریدن� تخم در کشتزار است. ( نام اندام آمیزشی مرد نیز برگرفته از همین واژه است )
در کردی به رحم " کاردانَک" می گویند ، که آمیزه ای از واژه های پهلوی و پارسی کار به معنی کشت و دانک به معنی دانه یا تخم و رویهمرفته هم معنا با جای کشت یا کشتزار و کشتنگاه است.
( بیشتر متن بالا با کمی دستکاری، برگرفته از نوشتاری از دکتر محمد حسن ابریشمی، پژوهشگر تاریخ کشاورزی ایران است. )
انجام دادن
عمل کردن
بردن
وارد کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)