کرخه

/karxe/

لغت نامه دهخدا

کرخه. [ ک َ خ َ ] ( اِخ ) کرخا. شهری بوده است نزدیک شوش که اکنون نامش بر روی رودکرخه مانده. مقدسی گوید شهری است کوچک و آبادان و نیکو بازارش روزهای یکشنبه است و دارای قلعه و بوستانهاست. ( از جغرافیایی تاریخی لسترنج صص 258 - 259 ).

کرخه. [ ک َ خ َ ] ( اِخ ) آن را نهرالسوس خوانند از کوه الوند همدان برمی خیزد و با آبهای دینور و کولکو و سیلاخور و خرم آباد و کژکی جمع می شود و بر ولایت حویزه می گذرد و با آبهای دزفول و تستر به شطالعرب می ریزد. طول این رود تا شطالعرب صدوبیست فرسنگ است. ( نزهةالقلوب چ اروپا مقاله سوم ص 918 ). این رود را استرابون خوآسپ نامیده و گوید خوآسپ از حوالی شوش می گذرد و با اوله اوس ( کارون ) و دجله به دریاچه ای وارد میشوند و پس از آن به دریا می ریزند. ( از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1490 و 1546 ). در عهد قدیم از حیث سبکی آب معروف بود. رود مزبور از قره سو و گاماسب ترکیب می شود و پس از عبور از نزدیکی شوش قدیم دو شعبه می شود؛ شعبه ای به بساتین می رود و پس از آن باتلاقهایی تشکیل می دهد و شعبه دیگر در هورالحویزه گم می شود و فاضل آبش به دجله می رسد. ( تاریخ ایران باستان ج 1 ص 147 ).

فرهنگ فارسی

رود بزرگی است در مغرب ایران که سرچشمه عمده آن کوهستان الوند است . این رود قسمتی از دیوارهای کوهستانی مغرب را بریده معابری ایجاد کرده سراسر لرستان و خوزستان را از شمال بجنوب پیموده در مغرب خوزستان به باتلاق جاموس ( شط گامیش ) میریزد و در این مسیر پر پیچ و خم رودهای متعدد از کوههای کرمان - شاهان و لرستان به آن ملحق می شود و آبشارهای متعددی تشکیل میدهد که نظایر آن کمتر است . رود قراسو ( در کرمانشاهان ) و کشکان رود ( در لرستان ) از مهمترین شعب سیمره یا کرخه بشمار می آیند .

دانشنامه آزاد فارسی

کَرْخِه
کَرْخِه
رودخانه ای دایمی با طول ۷۵۵ کیلومتر، در استان های کرمانشاه، لرستان، ایلام، و خوزستان. رودخانۀ کرخه، که پس از کارون و سفیدرود بلندترین رود ایران است، از آبخیزهای ۳۴کیلومتری جنوب شرقی شهر کرمانشاه سرچشمه می گیرد، به سوی غرب شمالی روان می شود و پس از آمیختن با رود گَراب، با نام قره سو، به سمت شرق جنوبی تغییر جهت می دهد و از کنار شهر کرمانشاه می گذرد. در مجاورت بیستون با رودخانه های دینور و گاماسیاب درهم می آمیزد و به سوی جنوب روان می شود و پس از آمیختن با ریزابه هایی همچون گَزَرو، گَشانی، و گنبدرود به رودخانۀ سِیْمَرِه موسوم و به طرف غرب متوجه می شود و پس از یکی شدن با جزمان رود به طرف جنوب روان و با آب چرداوُل یکی می شود و همچنان با نام سیمره به سوی جنوب شرقی جریان می یابد. در طول این مسیر با رودهایی همچون گراب، آب آسیاب، سیکان، و کَشگان درهم می آمیزد و به نام کرخه به مسیر خود ادامه می دهد و پس از یکی شدن با آب زال به استان خوزستان وارد و به سوی جنوب متوجه می شود و از کنار شهر شوش می گذرد، پس از پرکردن سد کرخه قوس راست گرد بزرگی را طی می کند و از کنار شهر سوسنگرد و بستان می گذرد و به هورالعظیم می ریزد. میانگین آبدهی سالانۀ رودخانۀ کَرخِه ۶هزار میلیون متر مکعب و وسعت حوضۀ آبگیر آن ۴۶هزار کیلومتر مربع است.

پیشنهاد کاربران

کرخه ؛ هرکس این اسم رو بر روی این سد گذاشته آدم بسیار حکیم و با سوادی بوده و اشراف کامل بر زیست بوم و اقلیم آن منطقه داشته است و بر مبنای تبعات مخربی که بر روی زیست بوم آن منطقه داشته برای نامگذاری از این اسم، این کلیدواژه را به تفکرات صاحب منصبان و مجریان این اقدام القا کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

جانمایی حرف ( ر ) در میان ساختمان این کلمه یک مفهوم مستمر و تداوم دار را در مفهوم این کلمه ایجاد می کند.
ریشه ی اصلی این کلمه دو حرف ( ک خ ) می باشد.
کلمات کلیدی و قابل مشاهده در پهنه ی واژگان و دریای لغات که دارای بار معنایی منفی و نامناسبی در اطراف کلمه ی کرخه می باشند دو کلمه ی کاخ و کوخ می باشد که هر دو تای این کلمات در باطن هستی در ابعاد مختلف در مقوله ی جامعه شناسی و روانشناختی دارای بار مخربی در جوامع بشری و اثرگذاری بر روح و روان انسان ها هستند.
اگر از زاویه ی اصطلاحات رایج محلی در قانون و قواعد زبان شناسی بخواهیم کمک بگیرم کلمه ی کَخ و کَغ به معنی پوچی و ناپختگی دارای بار معنایی می باشد.
در فرهنگ تات های خراسان شمالی به هندوانه ی نارس و هر میوه ای که نارس و ناپخته و کال باشد اصطلاح کَغ بودن یک اصطلاح رایج می باشد.
حرف ( خ ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( غ ) می باشد.
حرف ( غ ) در آواشناسی حروف با مدل نگارگری خاصی که دارد دارای یک تلفظ ممتد بینابین دو حرف ( ک خ ) می باشد. و عینیت آوای حرف ( غ ) منطبق با عالم واقع دارای یک عینیت حقیقی است که قبلاً با ذکر مثالهایی خدمت علاقمندان به این مباحث توضیح داده بودم.
تعریفی که کلمه ی کرخه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات از خودش برای ما دارد به مفهوم خشکی و پوچی مستمر و ایجاد کننده ی خشکی و خاک شدن و خارَک بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی خارَک به میوه ی خشک و نارس و نپخته ی خرما گفته می شود که وقتی در طی زمان مناسب دارای رطوبت گیری می شود کلمه ی رطب برای این میوه اطلاق می شود.
همچنین رطوبت رطب وقتی با هوای گرم و تشباد جنوب و خور خورشید، خشک می شود و آماده ی بهره وری می شود کلمه ی خرما به مفهوم میوه ی خرَّم و آماده ی استفاده نامگذاری گردیده است.
ذات آوایی حرف ( خ ) در ساختمان کلمه ی کرخه یک ذات خرامان گونه و خراش انداز و خشک و خشن و خردکننده را در صندوقچه کلمات ایجاد می کند.
همچنین اگر از زاویه ی بازچینی و بازخوانی حروف معکوس هم بخواهیم به کلمه ی کَخ و کاخ و کوخ نگاهی داشته باشیم و به اثرات منفی مفهوم این کلیدواژه پی ببریم کلماتی مثل خاک و خوک و خیک بار منفی این کلمه را بهتر نمایان می کند و به ما نشان می دهد.
لازم به ذکر است که کلمات نهفته شده در صندوقچه ی کلمه ی کرخه از قبیل کاخ کوخ کَخ کَغ خاک خارَک خوک خیک به این معنا نیست که از اساس این کلمات قابل استفاده نمی باشند و بد می باشند بلکه هر کلمه در جایگاه کاربردی خودش کاربری خاص خودش را دارد و اینطور نیست که نباید از این کلمات استفاده شود.
در واقع وقتی از طریق سخن کلمات و حضور این کلمات در جایگاه های کاربردی مختلف به علوم مختلف نگاه می کنیم حضور پر رنگ یک شخص باسواد و حکیم و فعال در همه ی جای این کره زمین را می توانیم ببینیم.
به عنوان مثال وقتی در قطعات خودروها به کلمه ی دینام خودرو که وظیفه تولید برق و نیروی الکتریکی به عنوان یک ژنراتور برای حرکت خودرو را دارد و حکمت استفاده از این کلیدواژه با واژه ی دین در این دستگاه صنعتی نگاه می کنیم خیلی از مفاهیم و حکمت ها در خصوص مفهوم کلمه ی دین و دانایی و دانش و داینامیک بودن دانه ها در این دنیا برای ساختن یک تمدن و ایجاد یک مدینه ی فاضله به ما می رسد.
و یا اینکه حکمت استفاده از کلمه ی استارت در مهتابی ها در صنعت الکترونیک که مرتبط با کلماتی از قبیل اِستار و ستاره و اسطراطو و استریت و سراط می باشد و فراوان از این دست کلمات واقعاً جای تأمل و تفکر دارد.
و بسیاری از این دست کلمات حکیمانه و گزینش شده که اگر بخواهیم بگوییم و تحلیل و تفسیر کنیم باعث طولانی شدن مطلب می شود.
استفاده از این کلمات گزینش شده و بسیار ماهرانه و حکمتانه بعید به نظر می رسد که اتفاقی و از روی یک انتخاب معمولی از طرف انسانهای معمولی بوده باشد.
انسان های پاک طینت و پاک سرشت و متواضع که اهل عالم عرفان و دارای معرفت نسبت به این طور مسایل هستند این مسیله را درک می کنند که وقتی مطلبی سازنده و مفید در موقعیت های مختلف همانند یک نور به ذهن انسان خطور می کند این را می دانند که این تفکرات از جانب خودشان نمی باشد بلکه این تفکرات و این القائات فکری از جانب الله الهام کننده و از جانب بندگان صالح خداوند متعال می باشد که به ذهن شان می رسد.
به هر حال با تمام این تفاسیر که در این مطلب در خصوص کلمه ی کرخه بیان شد این احتمال وجود دارد که این توضیحات یک توضیح کاملاً کامل و صحیحی در مورد کلمه ی کرخه نباشد مطمئنا زوایای مختلفی هم ممکن است باشد که نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر و اشتراک گذاری در این مسایل را از جانب علاقه مندان به این مباحث به خود می طلبند.

کرخه کوردوخه کور دختر پسر و دختر
پلی باستانی با همین نام در بالادست رود خانه وجود دارد کور و دت
رود سیمره بر اثر ادامه خشکسالی و برداشت بی رویه از منابع آبی به طور کامل در حال خشک شدن است و اکنون جز بستر خشک رودخانه نشانی از حیات وجود ندارد.
رود سیمره از به هم ریختن دو رود گاماسیاب ( جنوب نهاوند ) که از کوه گرین از غرب به شهرستان دلفان و شهرستان سلسله ( الشتر ) ، در استان لرستان سرچشمه می گیرد و رود قره سو در کرمانشاه ، تشکیل و پس از عبور از بخش هلیلان در ناحیه ای به نام کشکان خرم آباد ( پل کشکان ) به این رود می پیوندد.
...
[مشاهده متن کامل]

این رودخانه در عمق دره ای وسیع و طولانی از شمال به سمت جنوب رشته کوه های زاگرس به طول ۷۷۵ کیلومتر عبور کرده و در دزفول، رودخانه ی کرخه را تشکیل می دهد.

خاطرمه در دوران کودکی پدبرزرگم میگفت رود کردوخ یا کردوخه همچین چیزی
کرخه از دو بخش کر ( =بزرگ ) و خه ( =کوه ) ساخته شده است.