کرختی

/kerexti/

معنی انگلیسی:
insentience

لغت نامه دهخدا

کرختی. [ ک َ رَ / ک َ رِ /ک ِ رِ ] ( حامص ) کرختگی. ( ناظم الاطباء ) :
تا کی دل نرم من به سختی افتد
وز گرمی سردان به کرختی افتد.
ظهوری ( ازآنندراج ).
رجوع به کرختگی شود.

فرهنگ فارسی

کرخت بودن کرخی : [ تا کی دل بزم من بسختی افتد وز گرمی سردان بکرختی افتد ? ] ( ظهوری )

مترادف ها

insentience (اسم)
بی حسی، بی جانی، خونسری، کرختی

sopor (اسم)
گیجی، کرختی، خواب عمیق

torpidity (اسم)
ایست، کرختی، حالت بیحالی، حالت سستی

فارسی به عربی

کدر

پیشنهاد کاربران

کرخت میشه بی حس
کرختن ( ؟ ) بی حس شدن
بن مضارعش کرز ( ؟ )
کرزاندن ( ؟ ) بی حس کردن
کرختی و کرختگی بی حسی
این یک پیشنهاد است برای واژگان پیرامون مفهوم بی حسی
من مصدر کرختن رو جایی ندیدم اما شایان برداشت هست به نظرم.
...
[مشاهده متن کامل]

این فقط یک پیشنهاد است و شاید من اشتباه گفته باشم. و چندان پای نمیفشارم روی اون

بپرس