کرخت کردن


معنی انگلیسی:
benumb

لغت نامه دهخدا

کرخت کردن. [ ک َ رَ / ک َ رِ / ک ِ رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سِر کردن. ( یادداشت مؤلف ). بی حس کردن. خدر کردن. رجوع به کرخت و کرخت شدن و خدر شدن شود.

فرهنگ فارسی

بی حس کردن .خدر کردن

مترادف ها

etherize (فعل)
بیهوش کردن، با اتر مخلوط کردن، با اتر ترکیب کردن، با اتر بیهوش کردن، کرخت کردن

پیشنهاد کاربران

کرخت میشه بی حس
کرختن ( ؟ ) بی حس شدن
بن مضارعش کرز ( ؟ )
کرزاندن ( ؟ ) بی حس کردن
کرختی و کرختگی بی حسی
این یک پیشنهاد است برای واژگان پیرامون مفهوم بی حسی
من مصدر کرختن رو جایی ندیدم اما شایان برداشت هست به نظرم.
...
[مشاهده متن کامل]

این فقط یک پیشنهاد است و شاید من اشتباه گفته باشم. و چندان پای نمیفشارم روی اون

بپرس