کرخت شدن

لغت نامه دهخدا

کرخت شدن. [ ک َ رَ / ک َ رِ / ک ِ رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) سِرشدن. بی حس شدن عضوی. خدر شدن. باطل شدن حس لمس اندامی زنده خواه به علاج و خواه بخودی خود به خواب رفتن.کرخ شدن. ضعیف شدن حس. بی حس گردیدن عضوی از عدم حرکت خون در وی و مانند آن چنانکه مدتی در زیر سایر اعضاء ماند و یا سرمای سخت بیند. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بی حس شدن عضوی . خدر شدن

پیشنهاد کاربران

کرخت میشه بی حس
کرختن ( ؟ ) بی حس شدن
بن مضارعش کرز ( ؟ )
کرزاندن ( ؟ ) بی حس کردن
کرختی و کرختگی بی حسی
این یک پیشنهاد است برای واژگان پیرامون مفهوم بی حسی
من مصدر کرختن رو جایی ندیدم اما شایان برداشت هست به نظرم.
...
[مشاهده متن کامل]

این فقط یک پیشنهاد است و شاید من اشتباه گفته باشم. و چندان پای نمیفشارم روی اون

بپرس