کرخ شده

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - سست و بیحس گشته خدر : [ اعصاب کرخ شد. وی در جستجو ی تاز یانه است ] . ۲ - بخواب رفته ( عضو بدن و غیره ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس