کرانه گرفتن


معنی انگلیسی:
beach

لغت نامه دهخدا

کرانه گرفتن. [ ک َ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) اعتزال جستن. عزلت گزیدن. ( یادداشت مؤلف ). کرانه کردن. کرانه جستن :
چون دشمنان کرانه گرفتی ز دوستان
تا قول دوستان من اندر تو گشت راست.
فرخی.
زین جفته خوری کرانه گیرد
با جفت خود آشیانه گیرد.
نظامی.
عاقل که می مغانه گیرد
از زحمت خود کرانه گیرد.
نظامی.
رجوع به کرانه کردن و کرانه جستن شود.

فرهنگ فارسی

اعتزال جستن . عزلت گزیدن . کرانه کردن

فرهنگ معین

( ~ . گِ رِ تَ ) (مص ل . ) کناره - گیری کردن .

پیشنهاد کاربران

- کرانه گرفتن ؛ کنار رفتن. به یک سو شدن.
گفتم کرانه گیرم از آشوب عشق او
وین بحر را چون نیک بدیدم کران نبود
کران اول به معنی کناره گرفتن و استعفا دادن
کران دوم به معنی ساحل

بپرس