زآن کرامتها که حق با این دروگرزاده کرد
میکشند از کینه چون نمرود بر گردون کمان.
خاقانی.
|| خارق عادت پدید آوردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرامت و کرامت فرمودن شود. || توقیر کردن. حرمت داشتن. نواختن : و عمش ابن ابی العاص او را کرامت کرد و مال بستد و بر این جمله قرار داد و بازگشتند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 115 ).