کر غول

لغت نامه دهخدا

کرغول. [ ] ( ص ) احمق. ابله. ( یادداشت مؤلف ) :
به روی مشتی کرغول در فروخوانند
صفات دوزخ پرشدت و عذاب الیم.
سوزنی.

گویش مازنی

/kar ghool/ گوسفندی که گوش های آن کوچک است - آن که سخت ناشنواست ۳نخاله، زبان نفهم

پیشنهاد کاربران

بپرس