کر شدن

لغت نامه دهخدا

کر شدن. [ ک َ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) صمم. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). طرش. ( منتهی الارب ). اصمام. ( یادداشت مؤلف ). ناشنوا گردیدن. از دست دادن قوه شنوائی. زایل شدن حس سمع :
برآمدیکی گرد و برشد خروش
همه کر شدی مردم تیزهوش.
فردوسی.
چون چون و چرا خواستم و آیت محکم
در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر.
ناصرخسرو.
کر شود باطل از آواز حق
کور کند چشم خطا را صواب.
ناصرخسرو.
رجوع به کر شود.

فرهنگ فارسی

صمم . طرش . ناشنوا گردیدن .از دست دادن قوه شنوائی

جدول کلمات

صم

مترادف ها

deafen (فعل)
کر شدن، کر کردن

پیشنهاد کاربران

صَمّ
Go deaf
گران گوش شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) وقر. ( دهار ) . کر شدن . و رجوع به گران گوش شود : دشوار بود غیبت یاران شنیدنم شد گوش من گران و به فریاد من رسید. محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
کِر ر شدن : پنهان شدن . مخفی شدن .
" این را می تونم خاطر جمعتون کنم که محمد اینطرفا نیومده . بچه که نیس که خون بکنه بعد بایاد تو خونش کِر بشه . " ( صادق چوبک ، تنگسیر )
صم
کِ ر. پنهان شدن در گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس