کذب
/kezb/
مترادف کذب: افترا، بهتان، دروغ، سقم، فریه، ناحق، نادرستی، ناراستی، ناصواب، نمش
متضاد کذب: صدق، صواب
برابر پارسی: دروغ
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- کذب رأی ؛ پنداشتن امر به خلاف آنچه هست. ( از اقرب الموارد ).
- کذب سیر ؛ نکوشیدن در حرکت. ( از اقرب الموارد ).
- کذب عین ؛ اشتباه کردن حس چشم. ( از اقرب الموارد ).
|| بد حرکت کردن شتر در سیر. || قادر نبودن قوم بر شب رفتن. ( از اقرب الموارد ). || به دروغ آگاهانیده شدن کسی و فعل آن مجهول آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - دروغ . ۲ - چیزی که بدورغ ساخته باشند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) دروغ.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] کذب، یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است.
کذب در لغت به معنای خبر دادن از چیزی بخلاف آن چه که هست می باشد.
معنای اصطلاحی کذب
کذب در اصطلاح یعنی دروغ گفتن در انواع مختلف آن است، مانند دروغ گفتن زبانی، عملی، نسبت دروغ به کسی دادن و چیزی را خلاف واقع نشان دادن.
اقسام کذب در قرآن
واژه کذب ۸۱ بار در قرآن آمده است و با توجه به متعلّقات مختلف آن، در معانی مختلفی استعمال شده است.
← کذب در سخن
...
کذب در لغت به معنای خبر دادن از چیزی بخلاف آن چه که هست می باشد.
معنای اصطلاحی کذب
کذب در اصطلاح یعنی دروغ گفتن در انواع مختلف آن است، مانند دروغ گفتن زبانی، عملی، نسبت دروغ به کسی دادن و چیزی را خلاف واقع نشان دادن.
اقسام کذب در قرآن
واژه کذب ۸۱ بار در قرآن آمده است و با توجه به متعلّقات مختلف آن، در معانی مختلفی استعمال شده است.
← کذب در سخن
...
wikifeqh: کذب
[ویکی الکتاب] معنی کَذِب: دروغ - دروغین
معنی کَذَّبَ: تکذیب کرد - گفت دروغ است
معنی کُذِّبَ: تکذیب شد
معنی مَا کَذَبَ: دروغ نگفت
معنی کَذَبَ عَلَی: دروغ بست به
معنی حِکْمَةَ: معرفت علمی است در حدی که نافع باشد -علمی که کاربردی باشد -نوعی حکم که سستی در آن نیست(بر وزن فعلة که وزنی است مخصوص افاده نوع ، یعنی دلالت بر نوع معنائی میکند که در این قالب در آمده پس حکمت به معنای نوعی احکام و اتقان و یا نوعی از امر محکم و متقن اس...
تکرار در قرآن: ۲۸۲(بار)
(بر وزن وزر، و کتف) دروغ گفتن. صحاح و قاموس و اقرب و غیره هر دو وزن را مصدر گفتهاند ولی استعمال قرآن نشان میدهد که کِذْب (بر وزن وزر) مصدر است مثل . و کَذِب (بر وزن کتف) اسم مصدر است به معنی دروغ مثل . چون کذب مفعول یفترون است لذا اسم است نه مصدر یعنی بر خدا دروغ میبندند. و اگر تنزل کنیم باید بگوئیم: کَذَب (بر وزن کتف) با آنکه مصدر است در قرآن پیوسته به معنی مفعول (مَکذُوبٌ فیهِ) آمده علی هذا معنی آیه فوق چنین است که بر خدا شیء مکذوب فیه نسبت میدهند . یعنی بر پیراهن یوسف خون دروغ و مکذوب فیه آوردند (خون دیگری بود به دروغ گفتند: خون یوسف است). کذب (بر وزن وزر)یکبار و کذب (بر وزن کتف)سی و دو بار در قرآن مجید آمده است . * . «کذب» را در آیه با تشدید و تخفیف هر دو خواندهاند در قرآنها با تخفیف است فاعل «رَأی» ظاهراً حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» است نه فؤاد اگر با تشدید بخوانیم معنی چنین میشود: قلب آن حضرت آنچه را که با چشم دید تکذیب نکرد و اگر با تخفیف بخوانیم شاید آن به معنی خطا باشد مثل «ما فی سَمْعِهِ کِذْبٌ» یعنی در شنیدنش خطا نیست در اینصورت معنی آیه چنین است: قلب خطا نکرد در آنچه دید، در تفسیر جلالین کذب را انکار معنی کرده است. *** تکذیب: آن است که دیگری را به دروغ نسبت دهی و بگوئی: دروغ میگوئی چنانکه در صحاح گفته یا به معنی نسبت کذب و انکار است، ظاهراً آن در انسان به معنی اول است مثل . و در غیر انسان به معنی نسبت دروغ، نحو . قوم تو قرآن را به دروغ نسبت دادند حال آنکه آن حق است. کاذب: دروغگو. . کذاب: مبالغه است، یعنی بسیار دروغگو. . کاذبة: مصدر است مثل عاقبة، عافیة، باقیة . آنگاه که قیامت تحقق یابد و در وقوع آن دروغی نیست. در صحاح گفته آن اسم است (اسم فاعل) به جای مصدر آید. در آیه . نسبت کذب به ناصیه داده شده و آن اسم فاعل و یا مصدر به معنی فاعل است. کِذّاب: (به کسر قاف) مصدر باب تفعیل است که مصدر آن بر وزن تفعیل، فعال، تفعله و مفعّل مثل «مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ» آید . آیات ما را به سختی تکذیب کردند. دقت . منافقان که گفتند: «اِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» این سخن حق و راست است چرا خداوند فرموده: آنها دروغگویند؟ مراد از دروغ عدم اعتقاد آنهاست نه مقالشان، آنها که میگفتند: گواهی میدهیم تو رسول خدائی چنین وانمود میکردند که عقیده و باطنشان نیز چنین است خدا فرمود در این ادعا دروغگویند. به عبارت دیگر چنانکه المیزان گفته: کذب مخبری است نه خبری. و به قول مجمع: هر که چیز راستی را بگوید ولی در دل به آن عقیده نداشته باشد دروغگو است. نظام به استناد این آیه میگوید صدق خبر مطابقت آن است با اعتقاد متکلم و کذب آن عدم مطابقت با اعتقاد او و اگر بگوید: آسمان زیر پای من است و معتقد باشد این خبر راست است و در صورت عدم اعتقاد اگر بگوید: آسمان بالای من است آن دروغ است. ولی محققان قول او را رد کردهاند.
معنی کَذَّبَ: تکذیب کرد - گفت دروغ است
معنی کُذِّبَ: تکذیب شد
معنی مَا کَذَبَ: دروغ نگفت
معنی کَذَبَ عَلَی: دروغ بست به
معنی حِکْمَةَ: معرفت علمی است در حدی که نافع باشد -علمی که کاربردی باشد -نوعی حکم که سستی در آن نیست(بر وزن فعلة که وزنی است مخصوص افاده نوع ، یعنی دلالت بر نوع معنائی میکند که در این قالب در آمده پس حکمت به معنای نوعی احکام و اتقان و یا نوعی از امر محکم و متقن اس...
تکرار در قرآن: ۲۸۲(بار)
(بر وزن وزر، و کتف) دروغ گفتن. صحاح و قاموس و اقرب و غیره هر دو وزن را مصدر گفتهاند ولی استعمال قرآن نشان میدهد که کِذْب (بر وزن وزر) مصدر است مثل . و کَذِب (بر وزن کتف) اسم مصدر است به معنی دروغ مثل . چون کذب مفعول یفترون است لذا اسم است نه مصدر یعنی بر خدا دروغ میبندند. و اگر تنزل کنیم باید بگوئیم: کَذَب (بر وزن کتف) با آنکه مصدر است در قرآن پیوسته به معنی مفعول (مَکذُوبٌ فیهِ) آمده علی هذا معنی آیه فوق چنین است که بر خدا شیء مکذوب فیه نسبت میدهند . یعنی بر پیراهن یوسف خون دروغ و مکذوب فیه آوردند (خون دیگری بود به دروغ گفتند: خون یوسف است). کذب (بر وزن وزر)یکبار و کذب (بر وزن کتف)سی و دو بار در قرآن مجید آمده است . * . «کذب» را در آیه با تشدید و تخفیف هر دو خواندهاند در قرآنها با تخفیف است فاعل «رَأی» ظاهراً حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» است نه فؤاد اگر با تشدید بخوانیم معنی چنین میشود: قلب آن حضرت آنچه را که با چشم دید تکذیب نکرد و اگر با تخفیف بخوانیم شاید آن به معنی خطا باشد مثل «ما فی سَمْعِهِ کِذْبٌ» یعنی در شنیدنش خطا نیست در اینصورت معنی آیه چنین است: قلب خطا نکرد در آنچه دید، در تفسیر جلالین کذب را انکار معنی کرده است. *** تکذیب: آن است که دیگری را به دروغ نسبت دهی و بگوئی: دروغ میگوئی چنانکه در صحاح گفته یا به معنی نسبت کذب و انکار است، ظاهراً آن در انسان به معنی اول است مثل . و در غیر انسان به معنی نسبت دروغ، نحو . قوم تو قرآن را به دروغ نسبت دادند حال آنکه آن حق است. کاذب: دروغگو. . کذاب: مبالغه است، یعنی بسیار دروغگو. . کاذبة: مصدر است مثل عاقبة، عافیة، باقیة . آنگاه که قیامت تحقق یابد و در وقوع آن دروغی نیست. در صحاح گفته آن اسم است (اسم فاعل) به جای مصدر آید. در آیه . نسبت کذب به ناصیه داده شده و آن اسم فاعل و یا مصدر به معنی فاعل است. کِذّاب: (به کسر قاف) مصدر باب تفعیل است که مصدر آن بر وزن تفعیل، فعال، تفعله و مفعّل مثل «مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ» آید . آیات ما را به سختی تکذیب کردند. دقت . منافقان که گفتند: «اِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» این سخن حق و راست است چرا خداوند فرموده: آنها دروغگویند؟ مراد از دروغ عدم اعتقاد آنهاست نه مقالشان، آنها که میگفتند: گواهی میدهیم تو رسول خدائی چنین وانمود میکردند که عقیده و باطنشان نیز چنین است خدا فرمود در این ادعا دروغگویند. به عبارت دیگر چنانکه المیزان گفته: کذب مخبری است نه خبری. و به قول مجمع: هر که چیز راستی را بگوید ولی در دل به آن عقیده نداشته باشد دروغگو است. نظام به استناد این آیه میگوید صدق خبر مطابقت آن است با اعتقاد متکلم و کذب آن عدم مطابقت با اعتقاد او و اگر بگوید: آسمان زیر پای من است و معتقد باشد این خبر راست است و در صورت عدم اعتقاد اگر بگوید: آسمان بالای من است آن دروغ است. ولی محققان قول او را رد کردهاند.
wikialkb: ریشه_کذب
دانشنامه آزاد فارسی
کِذب
(به معنی دروغ در مقابل صدق) در اصطلاح منطق، گزاره ای که مطابق اعتقاد گویندۀ آن مطابق با خارج نیست. با تعریف کامل تر صدق به هماهنگی گزاره ها، کذب نیز به ناهماهنگی گزاره ها تفسیر می شود، که در این صورت مفهوم کذب از یک گزاره به دیگر گزاره ها تسرّی می یابد. شماری از شکاکان به شبهۀ موسوم به «شبهۀ کذب» استناد جسته اند و با توسل به آن، تناقض عقل را به مغالطه یادآور شده اند.
(به معنی دروغ در مقابل صدق) در اصطلاح منطق، گزاره ای که مطابق اعتقاد گویندۀ آن مطابق با خارج نیست. با تعریف کامل تر صدق به هماهنگی گزاره ها، کذب نیز به ناهماهنگی گزاره ها تفسیر می شود، که در این صورت مفهوم کذب از یک گزاره به دیگر گزاره ها تسرّی می یابد. شماری از شکاکان به شبهۀ موسوم به «شبهۀ کذب» استناد جسته اند و با توسل به آن، تناقض عقل را به مغالطه یادآور شده اند.
wikijoo: کذب
مترادف ها
دروغ، کذب
وضع، دروغ، چگونگی، افتادن، کذب، خلاف
دروغ، کذب، سخن دروغ
خیانت، دروغ، کذب، ناراستی، خلاف حقیقت
کذب، دروغ گویی
کذب، دروغ گویی
کذب، خلاف حقیقت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
unrealistic . . ارادت. . دکتر حسن هناره
دروغ از دیدگاه اسلام حرام است، ومؤمن هرگز کذب را نمیگوید.
از نظر قانون جرم محسوب میشه.
از زاویه دید علم روانشناسی؛ مهارت اجتماعی به حساب میاد وکسیکه این مهارت ندارد به ( بیماری! ) "اوتیسم" مبتلا هست.
... [مشاهده متن کامل]
قوانین تبلیغات وبازار یابی؛ قانون نخست: "دروغ گفتن وفریب کردن" مردم را به کار میبرند؛ وإلّا به درآمد پولی بالا نمیرسد ومحصول به خوبی فروش نمیره.
بیشتر مردم به دروغ مصلحتی وسفید و. . . خودشان توجیه میکنند!
راه حل چیه؟؟؟؟
از نظر قانون جرم محسوب میشه.
از زاویه دید علم روانشناسی؛ مهارت اجتماعی به حساب میاد وکسیکه این مهارت ندارد به ( بیماری! ) "اوتیسم" مبتلا هست.
... [مشاهده متن کامل]
قوانین تبلیغات وبازار یابی؛ قانون نخست: "دروغ گفتن وفریب کردن" مردم را به کار میبرند؛ وإلّا به درآمد پولی بالا نمیرسد ومحصول به خوبی فروش نمیره.
بیشتر مردم به دروغ مصلحتی وسفید و. . . خودشان توجیه میکنند!
راه حل چیه؟؟؟؟
فر کیانی کدبا هزوارشاکک
مخالف راست ، مخالف واقعیت
ناراستی ؛ راست نبودن. دروغ :
و گر نامور شد به ناراستی
دگر راست باور ندارند ازو.
سعدی.
و گر نامور شد به ناراستی
دگر راست باور ندارند ازو.
سعدی.
کذب
این واژه به گمان پارسی است .
وات یا حرف " ک" مینه منفی و نفیی دارد : کَم ، کاستن. . .
شاید این واژه با " کَج یا کَژ " هم ریشه باشد ینی اگر گفته ای راست نیست پس کَج یا کژ است.
می توان از این ریشه واژه کارواژه پارسی برساخت. وات
... [مشاهده متن کامل]
" ب" برای بهتر لفزیدن به آن افزوده شده است.
کَزبیدَن ، کَزباندن
کاذب = کَزبَنده
کَذّاب = کَزبا ، کَزبان ، کَزبار ، کَزبشگر ، کَزَب پیشه
تکذیب = کَزبانش
تَکَذُب = کَزبِش
سقف ِ کاذب = سَرپوشَن ِ کَزبنده
این گزارش تکذیب شد = این گزارش کَزبانده شد
این واژه به گمان پارسی است .
وات یا حرف " ک" مینه منفی و نفیی دارد : کَم ، کاستن. . .
شاید این واژه با " کَج یا کَژ " هم ریشه باشد ینی اگر گفته ای راست نیست پس کَج یا کژ است.
می توان از این ریشه واژه کارواژه پارسی برساخت. وات
... [مشاهده متن کامل]
" ب" برای بهتر لفزیدن به آن افزوده شده است.
کَزبیدَن ، کَزباندن
کاذب = کَزبَنده
کَذّاب = کَزبا ، کَزبان ، کَزبار ، کَزبشگر ، کَزَب پیشه
تکذیب = کَزبانش
تَکَذُب = کَزبِش
سقف ِ کاذب = سَرپوشَن ِ کَزبنده
این گزارش تکذیب شد = این گزارش کَزبانده شد
واقعی نگفت. . . دروغ گفت. . . الکی گفت
در پارسی پهلوی: کَدبا= kadb� دروغ، کذب که نشان می دهد واژه ی کذب پارسی ست.