کذایی

/kazAyi/

برابر پارسی: ساختگی

لغت نامه دهخدا

کذایی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) کذائی. معهود. آنچنانی : با آن اخلاق کذایی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کذا شود.

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی .کذائی معهود

مترادف ها

eventful (صفت)
پرحادثه، کذایی

so-called (صفت)
کذایی، به اصطلاح، که چنین نامیده شده

فارسی به عربی

حافل بالاحداث

پیشنهاد کاربران

همان طور که دوست عزیزم گفت معانی متعددی دارد وهرجایی استعمال خاصی دارد
یک معنی آن طولانی وخسته کننده است زمانی که یک
اتفاق بدی میافته وخیلی سخت میگذره
می گویند مثل آن شب کذایی یا آن روز کذایی
یا آن مسافرت کذایی ممنونم
کمتر از میزان.
مسافرت، مسافرت کذایی
۱ ) گفته شده، یاد شده، ذکر شده
۲ ) بیهوده، کذب
این چنینی ( آن چنانی )
کذایی هرجایی یه معنی میده مثال وقتی یه چیزی روپنهان کردی میخوای کسی نفهمه میگی اون کذایی روبده یه اصطلاحی که هرجایابه هرجیزی میشه اشاره کردمثال بریم پیش کذایی یامثال یابجای اسم اون شخص کسی ندونه میگی کذایی اومده
خود کذا مرکب از �ک � تشبیه و �ذا� اشاره بمعنی مثل این و چنین، در ترکیب هایی نظیر: کذا و کذا ( همچنین. چنین و چنین ) و هکذا ؛ همچنین )
کذایی فارسی شده و از واژه های معرفه ساز است که به مضاف خود باری منفی و ناخوشایند میدهد.
...
[مشاهده متن کامل]

- آنسان که دانم و دانی: در آن جمعه ی کذایی ( گویا از آن جمعه خاطره ی خوبی برای گوینده به جای نمانده است. )
- آنچنانی: با آن کلاه کذایی ( آن کلاه آنچنانی، عجیب و غریب، مکش مرگ ما . . . )
باید توجه کرد که کذایی با بار مثبت همراه نیست.

بیهوده. ساختگی
رویایی.
یعنی موردی که فبلا از آن نام برده ایم فرد مورد نظر
آنچنانی،
اکثرا برای نسبت دادن به صورت کلی ( یادشده ی موردنظر آنچنانی ) استفاده میشودو به نادرستی بیش از همه در ارائه ی
حالات نفرت انگیز و دوست نداشتن و سردی و تلخی مستعمل رایج است.
کذایی می تونه اشاره به یک صفت خاص از یک شخص یا اتفاق باشه ، که هم گوینده ازش خبر داره و هم شنونده
مثال:آن شب کذایی
حال اون شب می توانسته خوب یا بد باشد
چیزی یا زمانی یا اتفاقی که درباره ان زیاد صحبت شده
و شما وقتی میخای درمورد ان صحبت کنی به شنونده ای که او هم در مورد ان شنیده باشد میتوانی از واژه کذایی استفاده کنی.
به خصوص
اون جوری ، اون مدلی ، . . . که اون جوری بود، . . . که آن طور گذشت
مثال:
آن شب کذایی = آن شب به خصوص که آن گونه گذشت
با آن رفتار کذایی اش = با آن رفتار به خصوشش ؛ با آن رفتار آن گونه اش ؛ با آن رفتارش که همه می دانیم چگونه است
کذایی یعنی آنچنانی
ویروس کذایی ، یعنی آن ویروس با آن ویژگیهای خاص
توصیف شده
کذایی یعنی آنچه که قبلا در موردش صحبت شده
حالا وقتی میخوایم به اون موضوع اشاره کنیم میگیم همون مثلا مورد کذایی
نام برده شده، اشاره شده، معرفی شده؛
برای اشاره به چیزی که قبلا یه بار درباره ش صحبت شده
مثلا در یه داستان جوانی رو معرفی و توصیف کرده اید. حالا چند پاراگراف پایین تر میخواید درموردش حرف دیگه ای اضافه کنید میتونید بگید:
...
[مشاهده متن کامل]

�اون جوونه. . . . . . �
یا میتونید بگید:
�جوان کذایی. . . . . . . �

یعنی اونچه که قبلا دربارش تعریف شده و قابل شناخته
هر چیز با ارزش و پر خرج که در عین حال نفرت انگیز و زشت هم بنماید کذایی معنی می شود مثلا آن انگشتر کذایی
کذایی به معنای معروف و شناخته شده است
اشاره ای دور به یک حالت ثابت دارد. آنچنان که بود.
معنی گذشته میده، مثلا مقامات ملی کذایی، مقاماتی که در گذشته بودند در آن زمان بودند
نامبرده ، نامبرده شده ، اشاره به چیزی که قبلا راجع به آن اشاره شده است.
یه اتفاق عجیب
بد یا کم اهمیت
بد. نفرین شده
کم اهمیت
پر حادثه . قبلا درباره آن صحبت زیاد شده
شب کذایی =شب معروف , اشاره به کذا داره.
بنظرم یه اتفاق عجیبو نفرت انگیزمیشه که توخاطرادم مونده. برای همین میگن اون روز کذایی مگه میشه ادم یادش بره. وبرای جمله ی خوبی بکارنمیره این کلمه.
شناخته شده. . . معروف
پر رنج و بی حاصل
رویایی . آنچنانی . خاص
دوستان معانی ای که دادن، نامستند و بعضا متضاده؛ مثل شناخته شده و جعلی!!
خود 'کذا' معنیش میشه 'شبیه اون' یا 'اونجوری'. و 'شب کذایی' میشه: 'شب اونجوری'. حالا بسته به شبش، میتونه خوب یا بد معنی بده. گرچه بیشتر معنی بد میده. در واقع وقتی میگیم 'فلان چیز کذایی'، داریم مخاطب رو ارجاع میدیم به چیزی که هر دو یک درک مشترک داریم ازش.
...
[مشاهده متن کامل]

تلخ . بد . نفرت انگیز .
اشاره شده، نام برده
نفرین شده
فکر کنم هر جایی یه معنی میده مثلا اون ارباب کذاییت یعنی اون ارباب نفرت انگزیت وای اون شب کذایی یعنی اون شبی که اون اتفاق خاص درش افتاده شایدم من دارم اشتباه میکنم
اتفاق مورد نظر ( با بار منفی )
مثلا میگن اون شب کذایی یعنی اون شب مورد نظر
دوستان اون کذب هستش که معنی دروغ میده
کذایی یعنی آنچنانی
عجیب
تلخ. نفرت انگیز
یاد شده .
به گیلکی: من دانم تو

بی فاید، بی اصالت
دروغ بیخود
دروغین ، ناراست ، جعلی ، غیر واقعی
دروغ _ب چیزی ک وانمود میکنه
ساخته شده، ساختگی
بیهوده
شناخته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥١)

بپرس