کدی. [ ک َ دا ] ( ع مص ) گلوگرفته شدن به استخوان. ( منتهی الارب ). درماندن در گلو طعام وجز آن. ( از اقرب الموارد ). || تباه گردیدن معده شتر بچه از ناگوارد: کدی الفصیل. ( منتهی الارب ). نوشیدن بچه شتر شیر را و فاسد شدن درونش. ( از اقرب الموارد ). || کدی زده گردیدن بچه سگ. ( منتهی الارب ). به بیماری کدی مبتلا شدن بچه سگ و قی کردن و سرفه نمودن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کدی. [ ک ُ دا ] ( ع اِ ) ج ِ کُدیَه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به کدیة شود.
کدی. [ ک َ دا ] ( ع اِ ) نوعی از بیماری سگ بچه و هو داء یأخذ الجراء خاصة یصیبها منه قی و سعال حتی یکوی بین عینیه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
کدی. [ ک َ ] ( از ع ، اِمص ) مأخوذ از تکدی عربی. گدایی. درخواست. سؤال :
موت را از غیب می کرد اوکدی
ان فی موتی حیاتی می زدی.
مولوی.
کدی. [ ک ُدْ دَی ی ] ( اِخ ) کوهی است به اسفل مکه. خرج النبی صلی اﷲ علیه و سلم منه. || کوهی است نزدیک عرفه. ( منتهی الارب ).
کدی. [ ک َ دی ی ] ( ع ص ) کَد. مشک بی بوی : مسک کدی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کدی. [ ک َ دا ] ( ع اِ ) شیر با خرما که بدان دختررا فربه نمایند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کدی. [ ک َ دا ] ( اِخ ) پشته ای است به طائف قال و غلط المتأخرون فی هذا التفصیل و اختلفوا فیه علی اکثر من ثلثین قولا. ( منتهی الارب ).