کدم

لغت نامه دهخدا

کدم. [ ک َ ] ( ع مص ) گزیدن یا به دندان پیشین گزیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). گزیدن با قسمت ادنای دهن چون گزیدن خر و غیره از حیوانات. ( از اقرب الموارد ). || درخستن به آهن یا نشان کردن از آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). اثر گذاردن در چیزی به آهنی. ( از اقرب الموارد ) . نشان کردن به آهن در چیزی و خستن آنرا. ( ناظم الاطباء ). || راندن شکار را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || جستن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
- کدم فی غیر مَکدَم ؛ طلب کردن در غیر جای طلب. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

کدم. [ ک ُ دَ ] ( ع اِ ) نوعی از ملخ سیاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واحدش کُدَمَة است. ( از اقرب الموارد ).

کدم.[ ک َ ] ( ع اِ ) اثر. ج ، کُدوم. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

اثر . جمع : کدوم

پیشنهاد کاربران

بپرس