کدری. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ابر تنک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کَدَرة شود. || نوعی از سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زردگلو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سنگ خوار. ( ناظم الاطباء ). سنگخواره. قسمی از قطا و آن مرغی است. ( مهذب الاسماء ) : در دامن کوه کبک شبگیران در رفت به هم به رقص با کدری.
منوچهری.
و رجوع به سنگخواره شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی پارچ. نخی . ابر تنک یا نوعی از سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زرد گلو
فرهنگ معین
(کُ دَ ) (اِ. ) نوعی پارچة نخی .
فرهنگستان زبان و ادب
{opacity} [فیزیک- اپتیک] توانایی جسم یا ماده در جلوگیری از عبور تابش که به صورت نسبت شار تابش فرودی به شار گذرنده از آن نشان داده می شود