کدب
لغت نامه دهخدا
کدب. [ ک َ دِ ] ( ع اِ ) خون تازه. ( بحر الجواهر ) ( مهذب الاسماء ). دم کدب ؛ خون سپیدگون تنک رقیق. ( ناظم الاطباء ).و قراءَ ابن عباس «بِدَم کَدِب »، ای ضارب الی البیاض کانه دم قد اثر فی قمیصه فلحقته اعراضه کالنقش علیه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید