کداد. [ ک ُ ] ( ع اِ ) درودن صِلّیان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و دروده آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). صلیان درو کرده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) فحلی است که خران را به وی منسوب کنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).