کخ کخ کردن

لغت نامه دهخدا

کخ کخ کردن. [ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سرفه کردن. سرفیدن. سرف سرف. || خنده زدن. خنده کردن به آواز. || حال صوفیان یافتن. قول و ترانه و تصنیف صوفیانه سر کردن : پنداشتم که آمده ای که چیزی پرسی برو ای دوست که من کاری دارم مهمتر از اینکه من چیزی بشما دهم تا شما دحمل کو زنید و کخ کخ کنید و این بیت برگویید و رقص کنید:
آراسته و مست به بازار آیی
ای دوست نترسی که گرفتار آیی.
( اسرارالتوحید چ بهمنیار ص 225 و چ صفا ص 284 ).

فرهنگ فارسی

سرفه کردن سرفیدن یا خنده زدن

پیشنهاد کاربران

بپرس