کجه باز. [ ک َ ج َ/ ج ِ ] ( نف مرکب ) آنکه کَجَه بازی کند : چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه.
( منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف ).
رجوع به کجه شود. || مهره باز. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه کجه بازی کند : [ چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره در باخت کجه ... ] . ( رودکی ) درینجا ایهام است ( معنی دیگر کج باز کجرفتار و کج روش است ) .