کجابه

لغت نامه دهخدا

کجابه. [ ک َ ب َ ] ( اِ ) کجاوه است و آن جایی است که بجهت نشستن سازند و برشتر بندند و به عربی هودج خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). ظعینه. کجاوه. ( زمخشری ). کجبه. کجوه. ( حاشیه برهان چ معین ) : علی بن موسی الرضا به نیشابور آمد هر دو بهم در کجابه ای بودند بر یک اشتر. ( تذکرة الاولیاء از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کجاوه شود.

فرهنگ فارسی

کجاوه : [ علی بن موسی رضی الله عنه به نشابور آمد هر دو بهم در کجابه ای بودند بر یک شتر ] . ( تذکره اولیائ )

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی کجابه از ریشه ی دو واژه ی کجا و به فارسی هست .
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کجابهکجابهکجابهکجابهکجابه

بپرس