کج کلاه. [ ک َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کلاه کج. کلاه دیواره دار بلند که قسمت فوقانی آن به عقب یا به جانبی خمیده باشد. || ( ص مرکب ) کج کلا. کسی که کلاه خود را کج بر سر می گذارد. ( فرهنگ فارسی معین ). || مغرور. ( آنندراج ). خودپسند. رجوع به کج کلا شود. || محبوب. معشوق. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). محبوبی که از خودپسندی یا ناز و ادا کلاه را کج بر سرنهد. ( فرهنگ فارسی معین ) : جز من کسی حریف تو ای کج کلاه نیست.
( آنندراج ).
فرهنگ معین
(کَ . کُ ) (ص مر. ) کنایه از: مغرور، خودپسند.
فرهنگ عمید
۱. کسی که کلاه را کج بر سر می گذارد. ۲. [قدیمی، مجاز] معشوق زیبا و مغرور.