کج نشستن

لغت نامه دهخدا

کج نشستن. [ ک َ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) نشستن بحالت خمیده. مقابل راست نشستن.
- کج نشستن و راست گفتن ؛ مقابل راست نشستن و کج گفتن. راست نشستن بدلالت الظاهر عنوان الباطن گویای صحت قول و اعتماد و اتکاء بنفس تواند بود اما در شواهد ذیل مراد این است که شخص می تواند ظاهر را دلیل باطن و یا عنوان باطن قرار ندهد بظاهر کج و ناراست و غیر مستقیم باشداما صفای باطن و استقامت نفس و صحت گفتار را از دست ندهد :
بیا تا کج نشینم راست گویم
که کجی ماتم آرد راستی سور.
انوری.
بر جهان افکن نظر پس کج نشین و راست گو
کز خوشی و خرمی اندرخور نظاره نیست.
انوری.
هر چه پرسم ترا بهانه مجوی
پیش من کج نشین و راست بگوی.
اوحدی.
کج نشین راست گو بده انصاف
با جزالت نگر چگونه تراست.
ابن یمین ( دیوان ص 345 ).

فرهنگ فارسی

نشستن بحالت خمیده . مقابل راست نشستن

پیشنهاد کاربران

بپرس