کج شدن


معنی انگلیسی:
bend, bow, cant, careen, crook, lean, tilt, twist, list, slant, tip, to slant, to be distorted

لغت نامه دهخدا

کج شدن. [ ک َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) میل کردن. به یکسوگرائیدن. خمیدن : تعرج ، کج شدن بنا. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

میل کردن . بیکسو گرائیدن

واژه نامه بختیاریکا

جَرِستِن

مترادف ها

lean (فعل)
تمایل داشتن، خم شدن، خمیدن، کج شدن، تکیه زدن، تکیه کردن، پشت دادن، پشت گرمی داشتن، متکی شدن، تکیه دادن بطرف

swerve (فعل)
منحرف کردن، عدول کردن، کج شدن، طفره زدن، منحرف شدن

heel (فعل)
مسلح کردن، کج شدن، پاشنه گذاشتن، یک ور شدن

slant (فعل)
سرازیر شدن، کج کردن، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، تحریف کردن، کج رفتن

tilt (فعل)
کج کردن، کج شدن، در اهتزاز بودن، یک ور شدن، در نوسان بودن، کج کردن کج شدن، شیب داشتن، یک وری بودن

careen (فعل)
کج شدن

lurch (فعل)
کج شدن، تلو تلو خوردن

فارسی به عربی

اسرع , ترنح , کعب , لحم بدون دهن

پیشنهاد کاربران

کج شدن ( Heel ) [اصطلاح دریانوردی]:کج شدن موقتی کشتی به یک طرف ( به راست یا چپ ) ، عامل کج شدن کشتی ممکن است وزش باد از پهلو یا امواج دریا باشد.
انحراف
اعوجاج

بپرس