کج رفتن

لغت نامه دهخدا

کج رفتن. [ ک َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) بر صراط غیرمستقیم رفتن. رفتن براه ناراست :
لاجرم چون ستاره راست بود
نتواند که کج رود جدول.
سعدی.
بدنباله راستان کج مرو.
سعدی.

فرهنگ فارسی

بر صراط غیر مستقیم رفتن . رفتن براه ناراست

مترادف ها

slant (فعل)
سرازیر شدن، کج کردن، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، تحریف کردن، کج رفتن

فارسی به عربی

میل

پیشنهاد کاربران

بپرس