کج خلقی

/kajxolqi/

معنی انگلیسی:
pet

لغت نامه دهخدا

کج خلقی. [ ک َ خ ُ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی کج خلق. عمل کج خلق. زشتخویی. تغیر. تشدد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - بد خویی بد خلقی بد اخقی . ۲ - عصبانیت : [ من از کج خلقی مجلس را ترک کردم ] .
حالت و چگونگی کج خلق . عمل کج خلق

فرهنگ عمید

بد خلقی، بد خویی.

فرهنگستان زبان و ادب

{dysthymia} [روان شناسی] خُلق پایین در حد خفیف یا متوسط به شکل مستمر یا مزمن

مترادف ها

tiff (اسم)
کج خلقی، کدورت

funk (اسم)
وحشت، هراس، خوف، بیم، عبوسی، کج خلقی، ادم ترسو، بوی بد

belligerence (اسم)
جنگ، تجاوز، محاربه، کج خلقی

irritability (اسم)
کج خلقی، زود رنجی

distemper (اسم)
کج خلقی، مرض هاری

tantrum (اسم)
خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر

petulance (اسم)
تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی

petulancy (اسم)
تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی

فارسی به عربی

عداء

پیشنهاد کاربران

بپرس