کثبان

لغت نامه دهخدا

کثبان. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کَثیب. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کثیب شود.

پیشنهاد کاربران

جمع کثیب
شن زار
ریگ زار
تپه ماسه ای
رحمش آمد گفت هین زوتر روید
چند یاری سوی آن کثبان دوید
سوی کثبان آمدند آن طالبان
بعد یکساعت بدیدند آنچنان
✏ �مولانا�
تپه های ریگزار

بپرس