کتعه
لغت نامه دهخدا
کتعة. [ ک ُ ع َ ] ( ع اِ ) کرانه شیشه. ج ، کُتَع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دلو خرد. ج ، کُتَع. ( منتهی الارب ). کَتعَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به کَتعَة شود.
کتعة. [ ک َ ع َ ] ( ع اِ ) کُتعَة. ج ، کِتَع. ( اقرب الموارد ). رجوع به کُتعَة شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید