لغت نامه دهخدا
- امتحان کتبی ؛ امتحانی که پاسخ پرسشها نوشته شود. مقابل امتحان شفاهی.
کتبی. [ ک ُ ت ُ ] ( ع ص نسبی ) کتابفروش. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || نگاهدارنده کتاب. حافظ کتاب. ( از اقرب الموارد ). || کتاب شناس. ( یادداشت مؤلف ) .
کتبی. [ ک ُ ت ُ ] ( اِخ ) محمود مؤلف تاریخی است در خصوص آل مظفر. رجوع به محمود و رجوع به مجله یادگار سال 5 شماره 1 و 2 شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
مصنف، کتبی، نوشتاری
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دوست دارم با رهبر معظم انقلاب سید علی خامنه ای دیدار ملاقات کنم من پسر یتیمی هستم
درود بررهبر فرزانه . من بنده کوچک خداوندم . .
کوچیک همه گرسنگان وضحفا. .
گنج اسکندر ملحون من پیدا کردم.
تقدیمش میکنم به روح خمینی بزرگ.
منطظر تماس شما هستم.
کوچیک همه گرسنگان وضحفا. .
گنج اسکندر ملحون من پیدا کردم.
تقدیمش میکنم به روح خمینی بزرگ.
منطظر تماس شما هستم.
باعرض وخسته نباشید خدمت شمااقای بزرگوار بنده خانمی هستم که بیماری خاص ام اس دارم متاهل هستم شوهرم کارگر باسه تا بچه ، مستاجر. بچه کوچکم شیرخشک ِومای بیبی چون نمیتونم کهنه بشورم تعادل ندارم الان واقعا عاجزانه ازتون کمک میخوام پول داروهام شیرخشک بچه ام وکرایه خونه واقعا موندم ازتون درخواست کمک دارم
کتبی یعنی امتحان نوشتنی ولی شفاهی یعنی پرسشی
با عرض سلام ودعا گویی دوران جنگ درشمال غرب کشور درهم بیان کربلای دودوبارمجروح شدم درطول این چند سالها تحت درمان پزشکان هستم همه پرونده کمسیون پزشکیم تایید شده ولی یک دکتر فارسی زبان لجبازی کرده واراده
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
آتش کشیده است تابحال یک ریال هم برای ماکمکی نشده باتعدادچندنفرمعصوم مظلوم دریک خانه اجاره مثل اسیران کربلا مانده ایم قادرقادربه هزینه اجاره راهم نیستیم به خاطرمعصومان مظلومان کربلایی ما یاری کنید از خدای تنهابرایتان طول عمرخواهانیم