کت کن

لغت نامه دهخدا

کت کن. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و گرمسیر. با 240 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 289 ).، کتکن. [ ک َ ک َ ] ( نف مرکب ) چاه جوی را گویند که کاریزکن باشد. ( برهان ). کاریزکن. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). چاه کن. ( آنندراج ). چاخو. کاریزکننده. شاید این کلمه تصحیف کَنکَن بمعنی کان کن باشد و امروز هم این لفظدر فارسی متداول است. ( یادداشت مؤلف ) :
پنجه تو که کتکن قاب است
در زمین پلاو نقاب است.
حکیم شرف الدین شفائی ( از آنندراج ).
رجوع به کنکن شود.

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد

فرهنگ معین

(کَ. کَ ) (ص فا. ) کاریزکن ، مقنی .

فرهنگ عمید

=کاریزگر

پیشنهاد کاربران

بپرس