کبیکج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کبیکج یک وِرد یا طلسم بوده است که کاتبان یا مالکان نسخه های خطی عربی یا فارسی در ابتدای کتاب ها می نوشتند تا آنها را در برابر خوردگی و آسیب توسط موریانه، بید یا سایر حشرات و جانداران کتابخوار محافظت نمایند. برای توضیح بیشتر بنگرید به:
... [مشاهده متن کامل]
Gacek, Adam. "The Use of kabikaj in Arabic Manuscripts. " Manuscripts of the Middle East 1 ( 1986 ) 49 - 53.
یا ترجمه فارسی آن:
گاچیک، آدم؛ انصاری، نوشین ( مترجم ) . "کبکیج در نسخه های خطی اسلامی". تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی. اردیبهشت 1368 شماره 14. ص. 12 - 5.
یادداشت: دو نکته به نظرم می رسد که در این مورد می تواند قابل توجه باشد. یکی آنکه حساب ابجد عبارت "یا کبیکج" برابر 66 است که با حساب ابجد کلمه جلاله الله یکی است که احتمال دارد برای حفظ حرمت و جلوگیری از تماس دست، به این صورت نوشته می شده است. دوم اینکه اگر این واژه را نام فرشته موکل حشرات ( سوسک ها ) در نظر بگیرم، آنچنان که در متن مقاله به آن اشاره شده است، می بایست نام آن به ئیل ختم شود چنانکه سایر فرشتگان مانند جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل، جاجائیل و غیره. در این صورت این فرضیه که کبیکج ممکن است نام یک جن باشد، همچنان که در جایی دیگر از متن مقاله به آن اشاره شده است، درست تر به نظر می رسد؛ چرا که نام جنیان به کهیج یا کیج ختم می شود و در برخی نسخه های خطی عبارت یا کبکیج بجای یا کبیکج دیده می شود.


... [مشاهده متن کامل]
یا ترجمه فارسی آن:
گاچیک، آدم؛ انصاری، نوشین ( مترجم ) . "کبکیج در نسخه های خطی اسلامی". تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی. اردیبهشت 1368 شماره 14. ص. 12 - 5.
یادداشت: دو نکته به نظرم می رسد که در این مورد می تواند قابل توجه باشد. یکی آنکه حساب ابجد عبارت "یا کبیکج" برابر 66 است که با حساب ابجد کلمه جلاله الله یکی است که احتمال دارد برای حفظ حرمت و جلوگیری از تماس دست، به این صورت نوشته می شده است. دوم اینکه اگر این واژه را نام فرشته موکل حشرات ( سوسک ها ) در نظر بگیرم، آنچنان که در متن مقاله به آن اشاره شده است، می بایست نام آن به ئیل ختم شود چنانکه سایر فرشتگان مانند جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل، جاجائیل و غیره. در این صورت این فرضیه که کبیکج ممکن است نام یک جن باشد، همچنان که در جایی دیگر از متن مقاله به آن اشاره شده است، درست تر به نظر می رسد؛ چرا که نام جنیان به کهیج یا کیج ختم می شود و در برخی نسخه های خطی عبارت یا کبکیج بجای یا کبیکج دیده می شود.


... [مشاهده متن کامل]
1
مقدمه
یکی از جنبه های جالب توجه در نسخه های خطی اسلامی، وجود واژه کَبیکَج در برگ اول و یا انتهای کتاب است که در بعضی
موارد با اضافه کردن یای ندا به آن صفت جاندار داده شده و به صورت تکرار یا کَبیکَج و یا به صورت دعاگونه یا کَبیکَج احفَظ الورق ( ای
کَبیکَج این ورق را حفظ کن ) می آید ( گاچک، 1986 ) . باورهای متفاوتی درباره این عبارت رمزآلود وجود دارد. بعضی آن را نوعی طلسم
برای دور نگهداشتن حشرات از آثار کاغذی دانستهاند و عدهای دیگر آن را گیاهی سمی معرفی کردهاند. باور به قدرت ماورایی واژه
کَبیکَج سبب شده است که از توجه به گیاه کَبیکَج و ترکیبات شیمیایی آن کاسته شود. بنابراین مطالعات آزمایشگاهی جهت بررسی
ضرورت یافت و سعی ( Ranunculus lanuginosus ) دسته ترکیبات شیمیایی موجود در گیاه کَبیکَج، گونه رانونکولوس لانوگینوسوس
گردید در طی این پژوهش به پرسشهای زیر پاسخ داده شود:
- 1 کَبیکَج چیست؟
- 2 از گیاه کَبیکَج در طب قدیم به چه منظور استفاده میشده است؟
- 3 کدام دسته ترکیبات شیمیایی در کَبیکَج، سبب قوت بخشیدن به باور قدما در قدرت دورکنندگی حشرات دراین گیاه میشود؟
روش تحقیق
این پژوهش با تمرکز بر شناسایی ترکیبات شیمیایی موجود در گیاه کَبیکَج گونه رانونکولوس لانوگینوسوس انجام شده است و
دستیابی به این هدف با استفاده از روش تحقیق تجربی - آزمایشگاهی و تحلیل نتایج بر اساس یافتههای مطالعات کتابخانهای و
آزمایشگاهی محقق گردید. پس از بررسی مطالعات انجام گرفته درباره ریشه واژه کَبیکَج و جایگاه آن در طب کهن، به منظور بررسی
فرضیه قابلیت دورکنندگی حشرات در این گیاه، شناسایی دسته ترکیبات شیمیایی در ساختار گیاه ضرورت یافت که این مهم با
استفاده از آزمایشهای شیمی کلاسیک مورد بررسی قرار گرفت.
پیشینه تحقیق:
با مرور دادهها میتوان دریافت چندین مطالعه در زمینه بررسی عبارت کَبیکَج در حفاظت نسخههای خطی اسلامی انجام گرفته
است. گاچک در مطالعات خود در زمینه نسخ خطی اسلامی، به بررسی و ریشهیابی ادعیه و یادداشتهای به جا مانده از کاتبان پرداخته
است که یکی از این نمونهها نوشتن کلمه رمزآلود کَبیکَج بوده است. وی پس از بررسی معانی لغوی این کلمه و باورهای مختلف درباره
قدرت طلسم مانند این کلمه در دور کردن حشرات از کتاب، اشاره میکند که همچنین کَبیکَج اسم گیاهی متعلق به خانواده
است و تعداد زیادی از گونهها در این خانواده سمی هستند. وی اذعان داشته تنها با توجه به اعتقادات و ( Ranunculaceae ) آلاله
باورهای مردم نمی توان این گیاه را دورکننده حشرات دانست بلکه تجزیه دقیق آزمایشگاهی برای اثبات توانایی این گیاه در حفظ کاغذ
در ادامه پالاک نیز به بررسی باورهای موجود درباره کَبیکَج و همچنین استفاده از سایر روشهای . ( Gacek, ضروری است ( 1986
گیاهی نظیر کافور، جوانه اُکالیپتوس و روغن پوست نارنج در حفاظت مواد کتابخانهای پرداخته و اشاره میکند علیرغم وجود ماده سمی
یاووز پس از بررسی پیشینه عبارت کَبیکَج، به . ( Pollock, در گیاه کَبیکَج، خاصیت آن در دورکنندگی حشرات هنوز مبهم است ( 1988
مطالعات کتب کهن نظیر دیسقوریدس و پلینیوس در زمینه گیاه کَبیکَج پرداخت و گیاه کَبیکَج را متعلق به گونه رانونکولوس
Yavuz, ) از خانواده آلالگان دانسته و به معرفی ترکیبات شیمیایی این گیاه پرداخته است ( Ranunculus Asiaticus ) آسیاتیکوس
2009 ) . همچنین دیگیرمن به بررسی کَبیکَج به عنوان یک گیاه در طب سنتی پرداخته است. وی بیان می کند که در متون کهن
ابن سینا، ابن بیطار، جالینوس، دیسقوریدوس به کاربرد مؤثر این گیاه در جهت درمان دندان درد، طاسی، رفع اضافات گوشتی
. ( Değirmen, اشاره کرده اند ( 2013
کَبیکَج در نسخه های خطی اسلامی:
همچنین کببکج، یکی . ( wehr, 1976, کَبیکَج در واژه نامه عربی مکتوب جدید به صورت آلاله آسیایی معنی شده است ( 812
از انواع جعفری وحشی، سمی کشنده و فرشته حامی خزندگان و ملک سوسک ها ( در هند با این اعتقاد که احترام به پادشاه
و ( Steingass, سوسک ها سبب ترحم آن ها خواهد بود، غالباً در صفحه اول نسخ نوشته می شد ) تعریف شده است ( 1977, 1013
- همین طور کَبیکَج را نوعی گیاه و نوعی جن و ورد دانسته که نام آن کتاب را از آسیب حشرات مصون نگه می دارد ( شکل های 1
3 ) . این اعتقاد وجود داشته است که اگر واژه کَبیکَج در ابتدای کتب نوشته شود، موریانه به کتاب آسیب نخواهد رساند ( اشب یلی،
بیتا ) . این کلمه معرب کلمه فارسی کَبیکَگ ( کَبیکه ) است که به صورت کَبیکَنج نیز به کار می رفته است و آن یکی از گونه های
2895 ) . بعضی گویند به سریانی نام ، آلاله است که قدما می پنداشتند حشرات ( ازجمله بید ) از بوی آن گریزانند ( معین، 1368
ملَکی است موکل بر حشرات و معادل های عربی آن را کف السبع یا کف الاسد یا کف الضبع و شجرةالضفادع ( درخت قورباغه ) و
شقیق و وردالحب ذکر کرده است ( دهخدا، 231، 1366 ؛ ناظم جهان، 1287 ) . بیرونی اشاره میکند جالینوس گوید کَبیکَج چهار
نوع است. نام او به لغت هندى مشتق است از کبى به این معنى که کبى حیوانى است که پیوسته در اضطراب باشد و همچنین
هرکه عضوى از او به کبیکج بسوده شود قرار از او برود چنانکه کپى و در بعضى از کتب چنین آورده اند که او را کپى به آن
نسبت کرده اند که کپى را به او الفت تمام باشد به نسبت نبات های دیگر و معتقد است به همین دلیل نام این حیوان را روی
579 ) . کلمه کج به معنای چنگک و منحنی خمیده و ناراست است؛ توصیفی که با ریشه ، گیاه مذکور نهاده اند ( بیرونی، 1977
کلفت و لیفیشکل و شاخه های ر . . .