کبکنجیر. [ ک َ ک َ ] ( اِ ) ( = کبک انجیر ) مرغ تیزپر و بلندپرواز. ( برهان ). || دراج. ( ناظم الاطباء ). بعضی گویند کبکنجیر دراج است و آن پرنده ای باشد مشهور. ( از برهان ). || صفرد. ( مهذب الاسماء ) ( کلیله و دمنه ابن المقفع ) . پرنده ای است کوچک مانند گنجشک. جل. چکاوک. ( فرهنگ فارسی معین ). در فرهنگها، کبکنجیر را بمعنی دراج آورده اند ولی نصراﷲبن عبدالحمید این کلمه را در کلیله و دمنه ، در ترجمه «صفرد» عربی ، مذکور در کلیله و دمنه ابن مقفع بکار برده و صفرد پرنده ای است کوچک مانند گنجشک و بدان در ترس مثل زنند و گویند: اجبن من صفرد. آقای مینوی در کلیله مصحح خود ص 206 ح 1 نوشته اند: «کبک انجیر، لغت مقابل این لفظ در متن عربی المقفع صفرد است و معلوم نیست نصراﷲ منشی از کبک انجیر چه مرغی را اراده کرده و صفرد را چگونه بر آن تطبیق کرده است. درفرهنگها کبکنجیر به دراج ترجمه شده است که کبک سیاه رنگی است. در متون هندی سانسکریت کلیله و دمنه مرغ موضوع این حکایت را کپینجله نام گفته اند و در حواشی بر «اوقیانوس قصص » بنقل از قاموس حیوانات اساطیری آمده است که کپینجله یا وود کک و یا فاخته باید باشد. در مجلس تصویری که در بعضی از نسخ فارسی کلیله و دمنه ساخته اند کبک انجیر را مرغی از نوع دراج رسم کرده اند. به هر حالت مرغی مرادبوده است که بر زمین و زیر بوته ها آشیانه می سازد نه بر بالای درختان ورنه خرگوش نمی توانست محل آشیانه او را متصرف شود. در فرهنگ اشتین گاس کبکنجیر به وودکک ترجمه شده که به فرانسه بکاس گفته می شود و شلیمر معادل این دو لغت اخیر را نوک دراز گفته است و ظاهر این است که با یلوه از یک جنس باشد، اگر از مرغان دشتی نباشد درست نمی آید. شباهت لفظ کبکنجیر و کپینجله باعث این تصور می شود که شاید نصراﷲ منشی با روایات هندی این کتاب آشنایی داشته بوده است ». ( فرهنگ فارسی معین ) : زاغ گفت کبکنجیری با من همسایگی داشت. ( کلیله و دمنه چ مینوی صص 205-206 ). رجوع به صفرد شود. || فلاخن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - پرنده ای است کوچک مانند گنجشک صفرد جل چکاوک . توضیح در فرهنگها ی فارسی کنکنجیر را بمعنی [ دراج ] آورده اند ولی نصر الله بن عبد الحمید این کلمه را در کلیله و دمنه در ترجم. [ صفرد ] عربی مذکور در کلیله و دمن. ابن مقفع ( مصحح محمد حسن نائل المرصفی ) بکار برده و صفرد پرنده ایست کوچک مانند گنجشک و بدان در ترس مثل زنند و گویند : اجبن من صفرد . ( برهان قاطع مصحح م . معین ) . آقای مینوی در کلیل. مصحح خود ص ۲٠۶ ح ۱ نوشته اند : [ کبک انجیر لغت مقابل این لفظ در متن عربی ابن المقفع صفرد است و معلوم نیست نصر الله منشی از کبک انجیر چه مرغی را اراده کرده و صفرد را چگونه بر آن تطبیق کرده است . در فرهنگها کبک انجیر به دراج ترجمه شده است که کبک سیاه رنگی است . در متون هندی سانسکریت کلیله و دمنه مرغ موضوع این حکایت را کپینجله نام گفته اند و در حواشی بر [ او قیانوس قصص ] بنقل از قاموس حیوانات اساطیر ی آمده است که کپینجله و یا فاخته باید باشد . مجلس تصویری که در بعضی از نسخ فارسی کلیله و دمنه ساخته اند کبک انجیر را مرغی از نوع دراج رسم کرده اند . بهر حالت مرغی مراد بوده است که بر زمین و زیر بوته ها آشیانه می سازد نه بر بای درختان ور نه خر گوش نمی توانست محل آشیان. او را متصرف شود . اگر از مرغان دشتی نباشد درست نمی آید . شباهت لفظ کبک انجیر و کپینجله باعث این تصور می شود که شاید نصر الله منشی با روایات هندی این کتاب آشنائی داشته بوده است ] .