کبک مثال

لغت نامه دهخدا

کبک مثال. [ ک َ م ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کبک. چون کبک :
بر سر سبزه باغ رخ من کبک مثال
زار نالید که کبکان سرایید همه.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

مانند کبک

پیشنهاد کاربران

کبک وش. [ ک َ وَ] ( ص مرکب، ق مرکب ) کبک مثال. کبک رفتار :
کبک وش آن باز کبوترنمای
فاخته رو گشت به فر همای.
نظامی.

بپرس