کبک مثال. [ ک َ م ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کبک. چون کبک : بر سر سبزه باغ رخ من کبک مثال زار نالید که کبکان سرایید همه.خاقانی.
کبک وش. [ ک َ وَ] ( ص مرکب، ق مرکب ) کبک مثال. کبک رفتار :کبک وش آن باز کبوترنمایفاخته رو گشت به فر همای. نظامی.+ عکس و لینک