کبک لب. [ ک َ ل َ ] ( ص مرکب ) که لبی چون کبک زیبا دارد. || مجازاًزیبالب. لعل لب ، بمناسبت سرخی منقار او : در گریه وداع تذروان کبک لب طاووس وار پای گل آلود می بریم.خاقانی.
خوش لب. [ خوَش ْ / خُش ْ ل َ ] ( ص مرکب ) آنکه لب خوش ترکیب و شکرین و زیبا دارد :دلم مهربان گشت بر مهربانیکشی دلکشی خوش لبی خوش زبانی. فرخی.+ عکس و لینک