کبوس. [ ک َ / ک ُ ] ( ص ) کج و ناراست باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). کژ و ناراست را گویند. ( آنندراج ). کژ باشد. ( از فرهنگ اسدی ) : بجز بر آن صنم عاشقی فسوس آید که جز بر آن رخ او عاشقی کبوس آید.
دقیقی.
در فرهنگ جهانگیری کلمه بصورت کِیوس آمده است به همین معنی و صورت متن را هم ندارد.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کج نار است .
فرهنگ معین
(کَ ) (ص . ) ناراست ، کج .
فرهنگ عمید
کج، ناراست، خمیده.
دانشنامه عمومی
کبوس (دهانه). کبوس یک دهانه برخوردی در ماه است. این دهانه ۲ دهانه اقماری دارد. [ ۲]