لغت نامه دهخدا
کبودچشم. [ ک َ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) آنکه چشمش به سبزی زند. ( آنندراج ). ازرق. ( ترجمان القرآن ). زاع. زاغ چشم. سبزچشم. زرقاء. ( یادداشت مؤلف ) : و این مرد بازرگان سرخ و کبودچشم بود. ( سندبادنامه ص 305 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه تخم چشمش کبود باشد ازرق چشم .
فرهنگ عمید
آن که چشم های آبی دارد، ازرق چشم.