کبوتر دوبرجی. [ ک َ ت َ رِ دُ ب ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کبوتر دوبامه. کبوتر دوبرجه. || قطره زن. هرجایی. هرزه گرد. هرزه کار. سگ پاسوخته. پاسوخته. بی سکون. کنایه از شخصی که بر یکجا و یک کار قرار نگیرد. ( مجموعه مترادفات ص 286 ). رجوع به کبوتر دوبامه و کبوتر دوبرجه شود.