کبوتر بچه

لغت نامه دهخدا

کبوتربچه. [ ک َ ت َ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / ب َچ ْ چ ِ ] ( اِ مرکب ) جوجه کبوتر. جوجه کفتر. ( یادداشت مؤلف ). چوزه کبوتر. ( ناظم الاطباء ). جَوزَل. ( منتهی الارب ) ( دهار ). مِرعَش. عاتق.( دهار ). فرخ حمام. ( از مخزن الادویه ). حُر. ( منتهی الارب ). || نوعی غذا که از کله خشخاش نارسیده و گوشت چربی دار سرخ کرده سازند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) بچ. کبوتر جمع : کبوتر بچگان : [ ای برادر مرا کبوتر بچه ای می باید که در آب بجوشانی و آنرا کوفته کنی ... ] . ( سمک عیار )

پیشنهاد کاربران

بپرس