کبنه
لغت نامه دهخدا
کبنة. [ ک ُ ب ُن ْ ن َ ] ( ع اِ ) نان خشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نان. ( از اقرب الموارد ).
کبنة. [ ک ُ ن َ ] ( ع اِ ) بازیی است مر عربان را. ( منتهی الارب ). بازیی است. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید