کبل

لغت نامه دهخدا

کبل. [ ک َ / ک ِ ] ( ع اِ ) قید و گفته اند بزرگترین قید. ( از اقرب الموارد ). قید و بند. بند سطبر و بزرگ. ( منتهی الارب ). ج ، کُبول. ( اقرب الموارد ). || درنوشتگی لب دلو. ( منتهی الارب ). || لب دلو. || پوست نوردیده نزدیک لب دلو. || پوستین بسیارپشم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

کبل. [ ک َ ] ( ع مص ) بند کردن. ( اقرب الموارد ) ( المصادر زوزنی ). || حبس کردن در زندان. ( از اقرب الموارد ). بند کردن در زندان و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مهلت دادن غریم را در ادای دین. ( از آنندراج ). کبل غریمه الدین ؛مهلت داد غریم خود را در ادای دین. ( منتهی الارب ).

کبل. [ ک َ ] ( ع اِمص ) ( در اصطلاح عروض ) جمع بین خبن و قطع است. کذا فی رسالة قطب الدین السرخسی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

کبل. [ ک َ ب َ ] ( ع ص ) پوستین کوتاه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). قصیر. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده بعد شود.

کبل. [ ک َ ب َ ] ( اِ ) بمعنی کول است و آن پوستینی باشد که از پوست گوسفندان بزرگ دوزند. ( برهان ). پوستین باشد که از پوست گوسفند بزرگ که موی آن درشت بود سازند و آن را کول نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به کول شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پوستینی که از پوست گوسفندان بزرگ دوزند پوستین گوسفند کنسال .
پوستین کوتاه

فرهنگ معین

(کَ بَ ) (اِ. ) کول ، پوستینی که از پوست گوسفند درست کنند.

فرهنگ عمید

=کَوَل۲

دانشنامه عمومی

کبل (پلزن جنوبی). کبل ( به چکی: Kbel ) یک شهرستان در جمهوری چک است که در ناحیه پلزن - جنوبی واقع شده است. [ ۱] کبل ۹٫۲۴ کیلومتر مربع مساحت و ۲۸۲ نفر جمعیت دارد و ۴۴۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس کبل (پلزن جنوبی)

کبل (ناحیه کولین). کبل ( به چکی: Kbel ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه کولین واقع شده است. [ ۱] کبل ۲٫۰۲ کیلومتر مربع مساحت و ۱۹۱ نفر جمعیت دارد و ۲۱۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس کبل (ناحیه کولین)عکس کبل (ناحیه کولین)عکس کبل (ناحیه کولین)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس