کبشه

لغت نامه دهخدا

( کبشة ) کبشة. [ ک َ ش َ ] ( اِخ ) سر کوهی است به کوه ریان. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).
- یوم کبشة ؛ روزی است ممنوعه از روزهای عربان. ( منتهی الارب ). از ایام عرب است. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم البلدان ).
کبشه. [ ک َ ش َ ] ( اِخ ) بنت ابی مریم راوی است و از ام سلمه زوج النبی صلی اﷲ علیه و سلم روایت کند. ( منتهی الارب ).

کبشه. [ ک َ ش َ ] ( اِخ ) بنت کعب زن عبداﷲ ابی قتاده است و از ابوقتاده روایت کند. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس